پنجشنبه , ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

زندگینامه شهید حاج علیرضا قاسمپور

مشخصات شهید 

  1. ۱٫      نام : حاج علیرضا
  2. ۲٫      نام خانوادگی : قاسم‌پور
  3. ۳٫      محل تولد : روستای گاوکش علیا ، شهرستان نورآباد دلفان
  4. ۴٫      تاریخ تولد :  ۷/۹/۱۳۰۴
  5. ۵٫      محل شهادت : کوشک (پاسگاه زید)
  6. ۶٫       نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره
  7. ۷٫       تاریخ شهادت : ۲۱/۷/۱۳۶۲ مصادف با تاسوعای حسینی
  8. ۸٫       مدت حضور در جبهه : طی ۴ مرحله به مدت ۹ ماه و ۲۰ روز
  9. ۹٫       نوع عضویت : بسیج

شهیدحاج علیرضا قاسمپورشهید «حاج علیرضا قاسم‌پور» فرزند ارشد مرحوم «شاوردی» در آذر ماه یکهزار و سیصد و چهار هجری شمسی در روستای گاوکش علیاء از توابع شهرستان نورآباد دلفان ، در خانواده‌ای مؤمن و کشاورز دیده به حیات گشود .

در اوان کودکی به مکتب‌خانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت و نظر به عشق و علاقه شدیدی که به احکام دینی و تعالیم مقدس اسلامی داشت و از آنجا که در آن زمان ، جراید و وسایل ارتباط جمعی نظیر «رادیو ، تلویزیون و …» بصورت امروز گسترده نبود ، مرحوم شهید بمنظور ادای فرایض نمازهای یومیه در اوّل اوقات آنها همواره با صدای رسای خویش اذان می‌گفت ، علی‌الخصوص هنگام افطار و بیدار کردن مؤمنین روستا در وقت سحر و امساک آنان در صبح ایام ماههای مبارک رمضان ، و این عمل را بزرگترین وظیفه خود می‌دانست و به آن مبادرت می‌ورزید .

در سال ۱۳۲۵ با راهنمایی مبلّغین روحانی وارد حوزه علمیه خرم‌آباد شد و از محضر اساتیدی چون مرحوم «آیهالله کمالوند » کسب فیض نمود و بعد از آن به حوزه علمیه قم عزیمت کرده و از محضر علمای اعلام آن دیار بهره‌های فراوان برد و سپس به قریه خویش برگشت و با ایمان و اراده‌ای مستحکم به تبلیغ شریعت مطهر اسلام و ارشاد مردم پرداخت و فعالیت‌های مذهبی خویش را «از جمله امر به معروف و نهی از منکر و موعظه و هدایت مطربین و تأدین و ارشاد سارقین و …» هیچگاه ترک نساخت .

ایشان فردی متدین ، مؤمن و متعهد به اسلام و در صداقت ، راستی و درستی ، طهارت روح و تهذیب نفس ، زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که روحانیون ، دوستان و آشنایان ، جملگی بر مراتب شایستگی و خلوص و تعهد و ایمان وی صحه می‌گذارند . اکثر شب‌ها مشغول تضرع و راز و نیاز با خدای خویش بود . احیاءگر نمازهای نافله و دعای مداومش ، مرگ در هجرت ، جهاد و شهادت بود ، در عزا و شادی مردم شرکت ولی هرگز از خانواده‌های کم‌بضاعت و ایتام نیازمند طعامی نمی‌خورد . مردم را از برگزاری مجالس و مراسم پرخرج و زرق و برق و لغو و بیهوده برحذر می‌داشت و آنان را به تفکر در سیارات آسمان و گردش منظم شب و روز و حکمت آیات بی‌شمار خداوند متعال و سیر در آفاق و انفس دعوت می‌کرد و می‌گفت : « در آسمان و آیات خداوند مشاهده کنید ، در زمین سیر کرده عبرت بگیرید و برای این سفر پرخطر توشه برگیرید ، همانا دیگران برای شما کاری انجام نمی‌دهند همانگونه که شما برای والدین و اموات خود ، هیچ کاری نکردید .»

با رسوم‌غلط‌قدیمی و سنتی مانند « سیاه پوشیدن و صورت‌خراشیدن در سوگواریها ، دست دادن به نامحرم و …» به شدت مخالفت می‌ورزید . در ایام نوروز باستانی تک تک افراد محل را بازدید و آنان را به رعایت تقوای الهی و کف نفس از محرمات و روشن کردن منازلشان به نور تلاوت قرآن دعوت می‌فرمود .

وقتی خبر ارتحال حضرت‌آیهالله‌بروجردی را شنید ، زار زار می‌گریست و می‌گفت: «رهبران دین که از دنیا بروند ، پادشاهان شادی کرده و رکن دین شکسته می‌شود .»

در سال ۱۳۲۸ ، به مشهد مقدس مشرف شد و در سال ۱۳۳۰ کلاسهای قرائت قرآن کریم را در منزل خویش دایر نمود ، خانه‌اش تعلیم کلام وحی به نوجوانان و جوانان و پایگاه محکم برای فعالیت‌های مبارزاتی روحانیت معظّم بود .

در طول دوران انقلاب ، در تظاهرات‌ها شرکت فعال نموده و با دریافت دعوتنامه‌های مراجع عظام در شهرستان قم حاضر و اطّلاعات لازم را به مبارزین می‌داد . در سال ۱۳۴۱ هنگامی که حضرت امام خمینی(ره) دستگیر شده بود ، ایشان در سفری که از شهرستان خرم‌آباد به شهرستان نورآباد دلفان داشتند ، با توجه به بحث و مجادله‌ای که میان مسافران در مورد «رضاشاه» و حکومت وی بوجود آمد و اکثراً به تأیید و تعریف و تمجید وی پرداختند ، به تنهایی از حضرت امام خمینی(رض) و روحانیت مبارز ، دفاع نمودند که متعاقب آن مورد شناسایی و تعقیب مأمورین‌ساواک که مخفیانه در ماشین مذکور بودند قرار گرفت و بعد از چند ساعتی وی را در روستای‌گاوکش‌علیاء دستگیر و به‌شهرستان نورآباد بروند و بازداشت مخفیانه نمودند .

هنگامی‌که شاه ملعون ، به شهرستان خرم‌آباد آمد ، « شهید حاج علیرضا قاسم‌پور» بمنظور ترور کردن وی ، با یک اسحله کمری کمین کرده که با مخالفت بعضی دوستان مواجه گردید و موفق نشد .

در امور خیریه عامه نظیر راه و پل‌سازی و راه‌اندازی شرکت نفت و تهیه کتب مذهبی برای مسجد محل ، شرکت فعال داشت و خود نیز متولّی شرکت نفت روستا بود و در سال ۱۳۴۶ حمام روستا را نیز بنا نهاد و سپس در سال ۱۳۴۸ مسجد حضرت صاحب‌الزّمان(عج) قریه گاوکش را با تبلیغ و کمک خود و همیاری مردم تأسیس نمود . همواره در جمع‌آوری وجوهات شرعیه از مردم ، با همکاری روحانیت معظّم و تحویل آن به مراجع تقلید و همچنین به دفتر «حضرت آیهالله پسندیده» (مرتضی‌خمینی) پیشقدم بود و می‌فرمود : «پرداخت وجوهات دارای ۲ حُسن است : اوّل ، این که بایستی دست رهبر پر باشد تا بتواند دین‌خدا را احیاء کند و دوّم ، این که ، تکلیف الهی از افراد ساقط می‌شود .»

در سالهای قبل از انقلاب ، اعلامیه‌های حضرت‌امام‌خمینی(رض) را ، از منابع و مراجع مربوطه اخذ و آنها را میان اهالی منطقه توزیع می‌نمود . در سال ۱۳۵۶ وقتی شاه خائن از ایران فرار کرد ، « شهید حاج علیرضا قاسم‌پور» در یک راه‌پیمائی بزرگی که به همین منظور در میدان دروازه تهران برگزار شده بود ، شرکت فعال داشت و بعد از آن ، به روستای گاوکش مراجعت کرد و در سال ۱۳۵۷ با همکاری مؤمنین و بزرگان محل ، حدود ۸۸ رأس گوسفند جمع‌آوری نمود و آنها را در شهرستان قم تحویل «حضرت آیهالله یزدی» داد . متعاقب آن به روستا عزیمت نمود و حدود ۲۳ نفر از بهترین جوانان مؤمن و متعهد و انقلابی روستا را ، بمنظور دفاع از انقلاب اسلامی در ایام دهه مبارکه فجر سال ۱۳۵۷ تا اسفند ماه همان سال ، به شهرستان قم ، به عنوان داوطلب بسیجی ، اعزام نمود که همگی مسئولیت حفاظت از پایگاه ارتش در نیروگاه برق و مدرسه پیشاهنگی دوره شهر شهرستان قم را برعهده گرفتند و هر کدام از آنان در تقسیم‌بندیها ، به عنوان سرگروه سایر نیروها ، فعالیت می‌کردند و از جمله فعالیت آنها ، تلاش در جهت دستگیری آقایان «اظهاری و اویسی» رئیس ساواک شهرستان قم بود که برای همین منظور به نقاط مختلف شهرستان قم ، خصوصاً محلّه دامداران ، بارها مراجعه و به تحقیق و تفحص پرداختند که البتّه ، آقای «انصاری نگهبان مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره)» و آقای «حق‌بین» شاهد این قضایا بودند .

شهید « قاسم‌پور» در سال ۱۳۵۸ ، با سرمایه‌ای اندک ، به سفر حج «بیت‌الله‌الحرام» مشرف گشت و در این زمینه نیز توصیه فرمود که : «ائمه اطهار(س)» ، زیارت خانه خدا را بر تجارت مقدم داشته‌اند ، زیرا تجارت ، از بین‌رفتنی و زیارت ، فناناپذیر و ماندنی است .»

آری شهید «حاج‌علیرضا قاسم‌پور» ، در سال ۵۸ ، پس از آنکه عده‌ای از پاسداران انقلاب اسلامی ، در بیمارستانی در کردستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) فرمانی صادر کردند مبنی بر این که «وضعیت کردستان باید ظرف ۴۸ ساعت روشن شود » به همراه ۱۵ نفر از اهالی روستا ، به کردستان اعزام و علی‌رغم آنکه حکومت نظامی در کردستان اعلام و برقرار بود ، ایشان مقادیر زیادی اسلحه و مهمات آنها را جمع‌آوری و مجسمه شاه ملعون را که تا آن تاریخ ، هنوز ماندگار بود ، با شهامت تمام پائین کشیدند و با چاپ عکس‌های حضرت‌امام‌خمینی(ره) و کلیشه‌های آن و حک نمودن آنها بر روی دیوارها و… همچنان مجدانه فعالیت و به نظام مقدس جمهوری اسلامی خدمت می‌نمود . در سال ۱۳۵۸ بمناسبت وفات «حضرت آیهالله سیدمحمود طالقانی(رض)» و بمنظور شرکت در عزاداری و پیوستن به خیل عظیم سوگواران شهرستان نورآباد دلفان ، تمامی اهالی روستاهای گاوکش علیاء ، وسطی ، سفلی و علی‌آباد را گرد هم جمـع و مسافت ۱۲ کیلومتری بین قریه‌های مذکور تا نورآباد را سوگوارانه با پای پیاده

و بر سر و سینه زنان ، توأم با آه و اشک و اخلاص ، طی نمودند .

نظر به این که شهید « قاسم‌پور» در سال ۱۳۵۸ محل سکونتش را از قریه گاوکش علیاء به منطقه دره گرم سفلی شهرستان خرم‌آباد انتقال داد ، در سال ۱۳۵۹ نیز با تبلیغ و کمک خویش و همکاری مردم دلسوز و مسلمان این منطقه ، نقش فعال خود را در ساخت و تأسیس مسجد حضرت امام جعفرصادق(ع) دره‌گرم به خوبی ایفا نمود . با شروع جنگ تحمیلی ، حبیب‌بن‌مظاهر زمان ، در جریان طرح بسیج عشایری ، همگام با روحانیت معظّم ، خویشتن‌ را در انجام اوامر الهی مسئول و مکلّف دانسته و طی ۴ مرحله «جمعاً بمدت ۹ ماه و ۲۰ روز » به نقاط مختلف ، خصوصاً به جبهه‌های جنوب و غرب کشور «پاسگاه زید ، کوشک ، طلائیه ، کردستان ، کامیاران ، ایلام و …» اعزام شد و از جمله فعالیت‌های وی در سال ۵۹ همکاری مداوم ایشان در جذب و اعزام یکصدوپنجاه نفر از اهالی روستای گاوکش علیاء جهت شرکت در مانور ماهیدشت کرمانشاه بود که به نحو احسن این مسئولیت و اقدام بزرگ را در آن زمان ، به انجام رسانید و همچنان نستوه و مقاوم ، در میادین رزم ، شرکت فعال می‌جست و آخرین باری که از معارک جبهه و جهاد ، چند روزی به مرخصی آمده بود ، پیش چند تن از دوستان و اقوام و آشنایان ، گفته بودند که : «باید زودتر به جبهه برگردم ، چون شب و روز ، یکی مرا صدا می‌زند و می‌گوید : «بیا ، صدا ، صدای آشنایی است ولی او را نمی‌شناسم ، باید زودتر برگردم و صاحب صدا را بیابم ! »

سرانجام ، وی ، صاحب صدا را یافت و آن صدای آشنا ، در ظهر تاسوعای حسینی مورخ ۲۱/۷/۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی کوشک « پاسگاه زید » واقع در سه راهی خرمشهر دارخوین ، ایشان را طلبید و عاشقانه جام شیرین شهادت را سرکشید و با عنایت به این که در وصیتّ‌نامه‌اش کتباً مرقوم داشته بود که : «چنانچه شهید شدم ، مرا در کنار قبر برادرزاده‌ام «شهید مصطفی قاسم‌پور» دفن کنید .» به همین خاطر ، این شهید گرانقدر را ، در روز عاشورای حسینی ، در جوار قبر شهید «مصطفی» و دیگر شهدای همرزمشان ، در بهشت رضای خرم‌آباد ، به آغوش خاک سپردند .

سلام و صلوات خداوند و جمیع فرشتگان ، مقرب پروردگار ، بر روح پرفتوح شهید «حاج‌علیرضا قاسم‌پور» و دیگر شهدای تاریخ اسلام ، از خلقت حضرت آدم(ع) ، تا استمرار نسل وی در این عالم و عوالم دیگر و صدهزاران بار ، زهی سعادت و خوشا بر حیات و ممات و اهداف بلند و جایگاه و منزلت و راه رسمشان !

اینان ، به راستی دریافتند که آن زمان ، خورشید تابان «کُورت» ، آبها در کام دریا «سُجِّرَت» ، کوههای‌سخت و سنگین «سُیِّرَت» و ایمان کامل داشتند که : «قَد اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها» و «کُلّ نفسٍ بِما کَسَبَت رَهینهٍ» و با تهذیب نفس و تزکیه روح خود ، جز احسان و نیکی هیچ عمل دیگری را ، رهین خویش نساختند و در اعلا و علیین ، در کنار انبیاء و امامان(س) بزرگ و دیگر صلحا و شهدا و مؤمنین راستین ، «جَنّاتٌ تجری مِنْ تَحْتِهَا الاَنـْهار» را یافتند و از همه مهمتر ، «راضیهً مرضیّهً» به لِقاءُ الله پیوستند .

آری ، زهی سعادت و هزاران بار ، خوشا بر حیات و ممات و اهداف بلند و منزلت و راه و رسم پاکشان !

« راهشان مستدام ، روحشان مُفَرَّح و روانشان غریق رحمت باد »

…………………………………..

فرازی از وصیت نامه شهید حاج علیرضا قاسمپور

بــِسْمِ رَبِّ الشُهداءِ وَ الصِّدیقینْ

اِنَّ اللهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمْ الُجّنَّه (آیه ۱۱۱ سوره توبه) بدرستیکه خداوند ، جان و مال اهل ایمان را ، به بهای بهشت خریده است .

  اِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبیناً (آیه ۱ سوره فتح) از خداوند بزرگ ، فتح و پیروزی حق بر باطل را طلب می‌کنم و به یقین می‌دانم که فتح از آنِ اسلام است .

 اَللّهُمَ اهْدِنی مِنْ عِنْدِکَ : خداوندا هدایتم نزد توست . تو که انبیا و ائمه عظام(س) و رهبران خود را یکی پس از دیگری برای هدایت ما فرستادی ، و من یقین دارم که آنان لایق و سزاوار اطاعتند و ما موظّفیم که از دستوراتشان اطاعت کنیم .

  وَ اَفِضُ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ : و از فضلت بر من ببخش . همانا ، این فریضه‌ای از جانب تو بر من است که در جهاد در راه تو ، شرکت نمایم و فضل و بخشش تو را در میدان جنگ ببینم .

  وَ اَنْشُر عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ : و رحمتت را بر من بگستران . بدرستیکه رحمت واسعه تو در این است که توفیقم دهی در راهت ، شهید شوم و با شهادت خود ، رحمتت را ، انتشار دهم .

  وَ اَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکاتِکَ : و برکاتت را بر من فرود آر . و من از تو ، نعمت و برکت شهادت را برای خود ، مسئلت می‌نمایم و از شما می‌خواهم که اگر لطف خدا شامل حال بنده شد و به رحمت ایزدی پیوستم ، نصایح و وصیتّهایم را که در این صفحه مندرج و مذکور است ، بخوانید و بدان عمل نمائید .

ابتدا چند وصیّت به خانواده و بستگانم :

۱ ـ اگر جسدم را یافتید ، مرا در کنار شهید «مصطفی قاسم‌پور» به خاک بسپارید و اگر آنرا نیافتید و یا به اسارت رفتم ، هیچگونه نگرانی به خود راه ندهید و همچنانکه قبلاً نیز متذکّر شده‌ام برایم سیاه نپوشید و صورت خود را نخراشید .

۲ ـ از فرزندانم می‌خواهم دیون و بدهی‌هایی که میزان و مقدار آنها را در دفتری که در منزل است و برایتان مشخص کرده‌ام ، به عنوان ردّ مَظالم به صاحبانشان پرداخت نمائید و در خصوص اموال و اولاد شما وارثین مطابق دستورات شرع مبین اسلام رفتار کنید که غیر از آن نه من راضیم و نه خدای من راضی است !

 و امّا بعد لازم می‌دانم که چند وصیّت را برای عُموم بگویم :

۱ ـ بنده در زندگیم ، از اوّل بچگی با اطلاع اهل محل ، همواره در امور خیریّه شرکت نموده و مردم را به فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» دعوت و خود و آنان را از مُحرَّمات و تخلّفات معمول ، منع کرده و … و بارها نیز به شرکت در میادین رزم ، افتخار حضور یافته‌ام ، خویشتن را مکلَّف به اجرای اوامر الهی و دستورات پیغمبر بزرگ اسلام(ص) و ائمه اطهار(س) و رهبر عزیزمان «حضرت امام خمینی» دانسته‌ام ، چرا که بنده بهتر از همه چیز «امر به معروف و نهی از منکر» را با فضیلت می‌بینم و بر این که این جنگ ، هم نوعی جهاد کفایی است به خوبی واقفم و برای رفع این مسئولیّت مَفروض ، قدم به قدم ، به جبهه‌ها اعزام گشته و از خداوند متعال می‌خواهم که توفیقم دهد در این جنگ از اوامر وی کوتاهی نکنم و آنچه را که برایم مُقدَّر و مُقرّر فرموده است ، عطا فرماید ، چرا که من راضی به رضایت اویم .

۲ ـ از خداوند بزرگ ، برای جمیع امّت شهید پرور و اخوان و فامیلها و اهل قریه و طایفه‌ها و برای هموطنان شریف ملّت ایران ، امیّد نجات و رستگاری دارم و از آنان می‌خواهم که راه شهیدان را که تنها راه اولیاء و انبیا الهی است را کاملاً ادامه دهند و مطابق دستور رهبر کبیرمان که فرمودند : «ما مرد جنگیم و از جنگ نمی‌هراسیم» عمل کنند و برای رضایت خداوند سبحان نسبت به رهبری و اطاعت از اوامر ایشان کوتاهی و عناد نورزند و با جان و مال در خدمت وی بوده و در راه خدا جهاد کنند .

۳ ـ و امّا شما ای شنوندگان عزیز و خوانندگان محترم ، به منظور شرکت در نبرد حق علیه باطل و پیکار در راه خدا به جبهه‌ها بشتابید که رضایت خداوند و خشنودی شهیدان در آن است ، و هرگز اجازه ندهید که اهل کفر بر گروه ایمان غلبه کنند و کاری نکنید که اسلام و اسلامیان در برابر آنان ضعیف گردند بلکه کاری کنید که پرچم « لا اِلهَ اِلاَّ الله ، مُحَمَّداً رَسُولَ الله(ص)» را از دولت مقدّس ولایت فقیه اَخذ و آنرا به انقلاب عظیم و ولایت کریمه حضرت آقا امام‌زمان(عج) متصل و منتهی سازید .

«خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی(عج) ، خمینی را نگهدار»

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی

 والسلامحاج علیرضا قاسم‌پور

 ۱۵/۳/۱۳۶۲

 

برگرفته از وبلاگ شهید قاسمپور

۲ نظر

  1. اجرتان با شهدا

  2. با عرض سلام میشه به گین شهید قاسم پور ازچه طایفه ای بوده عزیزن ممنون ا نشالا خداوند روح این شهید را شاد کنه که از وطن خود دفاع کرده مورد لطف عنایت خودش قرار بده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *