جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

وقتی که از ناگزیری می گریزند/تحلیلی بر بیکاری جوانان دلفان و پیامدهای آن

چند وقتی است خبرهایی منتشر می شود که از چند زاویه می توان آن را بررسی کرد ، از طرفی می توان این اخبار را با دید مثبت ، خوب تلقی کرد و از زوایای دیگر نیز ناگوار…


نسیـــم دلفـان – خبر دستگیری پی در پی جوانان دلفانی توسط نیروی انتظامی شهرستان به جرم حمل کالاهای قاچاق، کالاهایی از جمله گوشی همراه ، البسته های لباس و پارچه های جور واجور ، لوازم خانگی و غیره…

56496_321

از یک طرف باید خوشحال بود که مأمورین پرتلاش نیروی انتظامی شهرستان بیش از گذشته فعالیت خود را در جهت مبارزه با حمل کالاهای قاچاق بکار گرفته اند و از طرفی دیگر ناراحت بود که چرا جوان ما ناگزیر به چنین عملی پرمخاطره شده و اینک نه تنها مشکلی از زندگی وی مرتفع نشده بلکه قوز بالا قوز شده است و  به عبارتی از چاله به چاه افتاده است. (اینجا)

در این باره دوست بزرگوارمان علی ابراهیمی در مقاله ای تحلیلی نوشت:

714داشتن زندگی خوب و شغل آبرومند ، آرزوی هر جوان است که این آرزو مانند غولی بی شاخ و دم، علاوه بر جوانان بیکار ، خانواده های آنان را نیز درگیر خود نموده است . در وانفسای این روزهای سخت اقتصادی، شاهد جلوه های نامطلوبی در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی جامعه ی شهری و روستایی دلفان هستیم که این جلوه های نامطلوب ریشه در پدیده ای به نام بیکاری دارند . اعتیاد روز افزون به مواد مخدر، نا امنی اجتماعی مانند سرقت، خرید و فروش مواد مخدر به صورت کلی و جزئی که در اصطلاح عامیانه به بست فروشی یا سرفروشی مشهور است ، وجود گسترده ی مشاغل کاذب در سطح شهر، مشاجرات خانوادگی و به تبع آن جدایی و طلاق ، استرس و اضطراب، پرسه زدن های بی خیالی جوانان در خیابان های این حوالی ، خشونت های خیابانی ، نبود نشاط اجتماعی، و بالاخره ترک دیار و کاشانه و سفر به غربت ، همه و همه می توانند مصادیق این جلوه های نامطلوب باشند وتاکنون هیچ نگارگری نتوانسته است نقش این جلوه های نامطلوب را از زندگی فردی و اجتماعی شهرمان بزداید .

وامهای اشتغال و احداث شهرک صنعتی ، آخرین نسخه هایی بود که برای درمان این بیماری پیچیده شد ، اما این نسخه نه تنها نتوانست اندکی از درد بیکاری را کاهش دهد ؛ بلکه درز خبرهایی در مورد این دونسخه شفا بخش ، دردمندان را آزرده تر کرد . اخذ وامهای اشتغال توسط افراد شاغل ، و یا اخذ وام های کلان کم بهره به نام واحدهای صنعتی در زمانی که هنوز ارزش پول رمقی داشت و در رهن گذاشتن اسناد این واحدها در عوض وام گرفته شده ، و نهایتاً هزینه ی اندک در این واحدهای صنعتی و به تاراج بردن وام اخذ شده و هزینه نمودن آن در جای دیگر، از جمله اخباری است که فارغ از صدق و کذب آن ، بارها در میان مردم رد و بدل شده است ، به راستی اگر چنین اتفاقی رخ نداده است ؛ چگونه این اخبار، نقل و نبات محافل می شود ؟!

علاوه بر آنچه گفته شد وضعیت اقلیمی و جغرافیایی این منطقه در بخش کشاورزی ، نیز نتوانسته است به صورت آماری و به طور دائم ، جمعیت قابل توجهی را در زمینه ی اشتغال پوشش دهد . دلیل این امر همانطور که ذکر شد علاوه بر موقعیت جغرافیایی و سردسیر بودن منطقه ، می توان به عدم امکان تنوع کاشت در آن ، دیم بودن اراضی کشاورزی ، کشت سنتی ، تشدید خشکسالی های پی درپی، و عدم مهار آب های سطحی اشاره کرد که در صورت مهار این آبها می توان درمورد بسترسازی جهت اشتغال در بخش کشاورزی امیدوار شد اما با تداوم روند کنونی نمی توان اشتغال زایی دائم این بخش را محاسبه کرد .

درمورد استخدام ها هم یا استخدامی وجود ندارد و یا اگر وجود دارد نصیب کسانی می شود که رابطه ی آنها از ضابطه کارسازتر است و معمولاً از خانواده های متموّلی هستند که نیازی به شغل دولتی ندارند و برای آنها بیشتر جنبه ی تفنن و سرگرمی دارد . اینجاست که گزیری جز گریز باقی نمی ماند ، گریختن به غربت آباد و تلاش برای به دست آوردن شغلی که حتی ممکن است دون شأن شخصیت اجتماعی شخص باشد تا اینکه دست خودش در جیب خودش باشد و اسباب شرمندگی خانواده را فراهم نسازد و مجبور به تحمل درد فراق و غم هجران ، بر درد بیکاری می باشد .

در این خلال هر از چند گاه ، خبر حادثه ی شغلی برای یک شهروند دلفانی در غربت ، در شهر می پیچد و جز زدن دست تغابن برهم و گرفتن زانوی غم در بغل ، و هم دردی با خانواده ی آسیب دیده ، هیچ کار دیگری از دست انسان بر نمی آید .

روی آوردن به خرید و فروش کالاهای خانگی قاچاق از دیگر نتایج بیکاری در این منطقه است که خود حکایت دیگری دارد ؛ جوانانی که نمی خواهند حیثت اجتماعی و غرور خانوادگیشان را در سودای خرید و فروش مواد مخدر و طمع یک شبه پول دار شدن بر باد دهند ، راه آبرو مندانه تری را در پیش می گیرند و آن روی آوردن به خرید و فروش کالاهای قاچاق مانند لوازم خانگی، گوشی تلفن همراه و منسوجات می باشد که از طریق شهرهای مرزی استان کردستان و کرمانشاه صورت می گیرد . اما این شغل هم ، مخاطرات خاص خودش را دارد ؛ سفری به طول تقریبی یکهزار و پانصد کیلومتر( با احتساب مسیر برگشت ) از طریق راههای پر پیچ و خم ، دریافت کالاهای معیوب به جای کالای سالم ، دریافت کالاهای تقلبی به جای کالای اصلی ، هزینه ی سفر ، گرفتار شدن در دام گروههای تبهکار، و نهایتاً عبور از مبادی متعدد ایست و بازرسی ، ازجمله مخاطراتی است که در کمین این شغل ناگزیر است . جوانی که با اندوختن سرمایه ای اندک که یا قرض بانکی است یا قرض خویشاوندی ، با قدم گذاشتن در این وادی پرمخاطره ، وقتی که از همه ی مخاطرات به سلامت می گذرد ، در آستانه ی گذر از گردنه ی گشور ، به جای اینکه آمال آرزوهای خود را در شفق طلوع مشاهده کند ، در افق غروب مشاهده می کند ، و اگر درد این غم جانکاه کمتر از خبر مرگ آن جوان حادثه ی شغلی نباشد ، می تواند هم ردیف و همطراز آن باشد . چرا که علاوه بر هدر رفتن سرمایه و گرفتار شدن در مراودات اداری و قضایی ، باید طبق قانون قاچاق کالا و ارز دو برابر بهای اموال توقیف شده را به عنوان جریمه پرداخت نماید و این یعنی به تارج رفتن آمال و آرزوها ، تلنبار شدن بدهی ها ، افسردگی و اضطراب ، آغاز مشاجرات خانوادگی و پیوستن زنجیره ی های مشکلات به هم یکی پس از دیگری .

در این شغل ناگزیری، اگرچه کالای توقیف شده می تواند مصداقی از کالای قاچاق باشد ، اما واقعیت امر این است تعریف و عنوان کالای قاچاق در مورد آن صدق نمی کند و شخصی که برای بدست آوردن لقمه نانی به صورت محدود و از روی ناچاری اقدام به انجام این کار می کند ، در شمول تعریف این جرم قرار نمی گیرد . . زیرا دست اندر کاران قاچاق کالا تشکیلاتی سازمان یافته و منسجم دارند که به صورت وسیع و گسترده اقدام به انجام این کار می کنند ؛ و دارای سه شبکه تهیه ، عبور و توزیع قاچاق می باشد که هرکدام از این سه شبکه ، دارای افراد و گروههای متعددی هستند که الزاماً به صورت گروهی فعالیت می کنند و حاصل فعالیت آنها ، چیزی جز ضربه زدن به اقتصاد کشور و کسب سود های نجومی نیست . وقتی که صحبت از مبارزه با قاچاق کالا می شود ، مبارزه با فردی که از روی ناچاری چند دستگاه گوشی و یا لوازم خانگی خریداری نموده است نیست ؛ بلکه مبارزه با سرشاخه ها و باند های مافیایی که حتی بسیج بخشی از امکانات ملی ، تاکنون نتوانسته است مانع این پدیده ی مخرب اقتصادی شود .

اگر چه بازرسی و توقیف کالاهای قاچاق و غیر مجاز جزء وظایف ذاتی و قانونی نیروی محترم انتظامی می باشد و کمترین تعلل در انجام این وظیفه می تواند نتایج زیان بار امنیتی یا اقتصادی داشته باشد ، اما درک وضعیت اقتصادی این منطقه ، روانکاوی و رفتار شناسی افرادی که مبادرت به انجام این کار می کنند ، حجم و نوع کالای مکشوفه ، نباید از چشم تیز بین مأمورین خدوم و پرتلاش نیروی انتظامی مخفی بماند ، و با توجه به این شاخصه ها ؛ با افرادی که هدف آنان کسب لقمه نانی از راه فروش چند کالای مباح و مجاز است ؛ با تسامح و تساهل بیشتری برخورد کنند . البته این به معنی چشم پوشی از فعالیت باندهای تبهکار و افراد حرفه ای و سود جو و یا حاملین کالاهای غیر مجاز و نامشروع نیست . نکته ی دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که نیروی محترم انتظامی وظیفه ی خود را بدون حّب و بُغض و به طور یکسان و عادلانه انجام دهد و طوری نباشد که خدای ناکرده عده ای حرفه ای و سود جو از لبه ی تیز قانون عبور کنند و عده ای دیگر که نه گزیری دارند، نه گریز ، در حصار قانون گرفتار شوند .

علی ابراهیمی

۶ نظر

  1. با تشکر از درک درست شما آقای ابراهیمی….اما این استدلال درستی نیست که چون جوونا بیکارن پس نیروی انتظامی نباید با کالاهای قاچاق بر خورد کنه(البته همین اقایان مخصوصا این اواخر اینقدر تمرکز خودشونو رو گزارش ثبت کالاهای قاچاق گذاشتن که بقیه ی امور تقریبأ فراموش شده و از مقابله با دزدی های سطح شهر خبر چندانی نیست و متاسفانه مسئولین به ظاهر مردمی بیدار و هشدار دهنده هم انگار در خواب عمیق به سر میبرن و کم کم همه چیز داره عادی میشه ……
    به هر حال خدا آخر و عاقبت شهر رو بخیر کنه……

  2. از جناب اقای ابراهیمی متشکریم که دلسوزانه مشکلات شهرستان رو باز تاب میدن.خواستم بگم در محله ی ما سه مدرسه ابتدایی,راهنمایی ودبیرستان وجود داره که بیش از ۹۵%معلمینش از الشتر میان تدریس میکنن.ولی پسر عموی من که همسایه ی دیوار به دیوار مدرسه است میره الیگودرز تدریس میکنه ,باید از الیگودرز دو ساعت با الاغ ,بعدش پیاده روی بکنه تا برسه به کلاس درسش.اینم از وجود مبارک اقای سوری در دلفان است.

  3. ایمان مرادی

    با سلام و تشکر از استاد عزیزم آقای ابراهیمی.

    دردناک است از همه اینها این است که در تهران من که هر روز مسیرم به مترو می خورد متاسفانه تمامی دستفروشان مترو از اهالی لکستان به خصوص دلفان هستند.
    نیز در بیشتر پاساژ های تولیدی تهران کارگران این اماکن دلفانی هستند.
    به خدا قسم پیش آمده که برای همشهری های عزیزم انقدر ناراحت بوده ام که اشکم درآمده است. متاسفانه همین مساله باعث شده ذهنیت بسیار نادرستی از شهرستان ما در بین مردم تهران شکل بگیرد که با وجوداین همه شخص باسواد وجهه خوبی نخواهد داشت. اما به راستی منشا این بیکاری ها کجاست؟؟ عدم مطالبه گری اهالی این شهرستان؟؟ نبود موقعیت جفرافیایی مناسب؟؟ نبود امکانات طبیعی؟؟؟ یا نبود مسئولین دلسوز و به معنای واقعی کلمه مسئول؟؟؟ یا کم توجهی دول محترم به این شهرستان؟؟؟یا … .
    به هر روی با شرایطی که وجود دارد از جمله تعصبات بی جای قومی قبیله ای،عدم دخالت نخبگان این شهرستان در امور مربوطه ، نبود خواست اجتماعی محکم و وجود برخی افراد نا پاک چه مسئول گرفته چه سرمایه دار و… نمی توان انتظار داشت که این شرایط به زودی زود تغییر نموده و شاهدی شهری آباد و پیشرفته با مردمی با وضع اقتصادی مناسب باشیم و با وجود شواهد باید افوس ها را در دل خود حبس کنیم و همچنان ساکت بمانیم.

    با تشکر مجدد از استاد عزیزم آقای ابراهیمی و آرزوی موفقیت و سلامت برای ایشان

  4. درود بر شما استاد ابراهیمی واقعا درد دل ما جوانان بیکار را گفتی اما تا …شهر همجوار است این ظلم گران بر این مردم زحمت کش وجود دارد مردمی که با داشتن سعه صدر در کشور از لحاظ میهمان نوازی حرف اول را می زنند ولی افسوس که نماینده خوب انتخاب نمی کنند و آرای خود را به امثال … می فروشند

  5. سلام.آیا هیچ ارگانی وهیچ مسئولی نمی تواند چاره ای کند برای اشتغال؟ یا اینکه وظیفه ای در این محدوده وجود ندارد؟ چرا اشخاصی امثال من با مدرک فوق لیسانس باید بیکار باشنددر شهرستانی که با مدرک دیپلم معلم هستند! با چه سنجش و معیاری این همه غیر بومی در اداره های دلفان کار می کنند!؟ تمامی این دیدگاهها بی نتیجه می مانند.مثل همیشه.

پاسخ دادن به ایمان مرادی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *