سه تحلیل نظری درباره اقوام ایرانی میتوان ارایه داد: یک رویکرد مبتنی بر این است آنچه هویت ایرانی را میسازد بیشتر برگرفته از ملیت است…
باستانگرایی و نگاه یک سویه به ایران عزیز، از آثار مترتب بر این رویکرد است. اقوام ایرانی از این منظر، در عنصر هویتبخش ملیت محو شده و کمتر در محاسبات و برنامهریزیهای ملی دیده میشوند. این رویکرد، سلبی است.
رویکرد دوم به قومیت به عنوان زیرساخت هویت افراد در جامعه ایرانی مینگرد و سایر جنبههای هویتآفرین را در حاشیه قرار میدهد. برتریجویی قومی و نادیدهانگاری مولفههای وحدت ملی و امنیت ملی از تبعات این رویکرد است. این رویکرد، اثباتی و به بیان بهتر افراطی است.
در رویکرد سوم، اقوام ایرانی نه به تنهایی متن هستند و نه در حاشیه بلکه پیوندهای قومی بخش مهمی از شناسنامه اقوام ایرانی محسوب میشوند.
دولتها همواره از شناسنامه ملتها در روابط خود با سایر کشورها استفاده میکنند. دولت به نمایندگی از مردم است که در روابط بینالملل به ایفای نقش میپردازد و از خود چیزی مستقل ندارد. در ایران این رابطه بسیار ظریفتر است. در سلسله مراتب اهداف ملی جمهوری اسلامی ایران، دولتها موظف به پیگیری منافع دینی و ملی هستند.
هویت ایرانی در یک رویکرد ترکیبی بر پایه پیوندهای قومی، ملی و اسلامی یک کل لایتجزی را پدید میآورد. سه دایره متداخل را در نظر بگیرید که از داخل به سمت بیرون آن دوایر متحدالمرکز اقوام ایرانی، ملیت و اسلامیت در درون هم قرار گرفته اند.قوم به گروهی از انسان ها گفته می شود که در جامعه ای بزرگتر زندگی میکنند و ویژگیهای مشترکی آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. مهمترین این وجوه اشتراک؛ دین، زبان و فرهنگ است که هویت قومی آنها را پدید میآورد.
اقوام در ایران اعم از لر، ترک، بلوچ، کرد و … برخلاف سایر مناطق جهان نه تنها تزاحم و دردسری برای هم نداشتهاند بلکه در تمامی مقاطع حساس و به ویژه هنگام یورشهای بیگانه به این سرزمین آسمانی همیشه پشت یکدیگر و مدافع ارزشهای جامعه و منافع ملی بودهاند.
اگر در گذشته و البته بیشتر در ۲۰۰ سال اخیر از بخشهای شمالی، شمال شرقی، شرقی، جنوبی و غربی یعنی تقریباً از همه طرف قسمتهایی از تمامیت ارضی خود را از دست دادهایم، ناشی از ضعف حکومتهای شاهان بوده وگرنه اقوام ایرانی در ۸ سال دفاع مقدس توانستند با وحدت مثالزدنی خود و در سایه رهبری دینی جامعه، شگفتی ساز بزرگترین جنگ منطقه ای در قرن بیستم باشند و نظام سلطه را در برابر عظمت مردم ایران به زانو درآورند. ملیت و اسلامیت دو عامل درون زا و وحدت آفرین برای اقوام ایرانی بوده اند.ملیت به معنای مردمانی که در یک سرزمین مشخص با مدیریت سیاسی واحد و باورهای فراگیر و مشترک زندگی میکنند و برای رسیدن به اهداف ملی با یکدیگر همکاری سازمانیافته و روبه رشدی دارند.
ملت ایران با وجود تنوع قومی که در تمامی بخشهای شمالی، جنوبی، شرقی، غربی و مرکزی این سرزمین پهناور گسترده شدهاند کمترین فاصله اجتماعی را دارند و به حمدالله به بالاترین سطح آگاهی سیاسی و هم افزایی در زمان معاصر رسیدهاند.
فراوانی ازدواج ها بین مردان و زنان از گروهای قومی مختلف در ایران و اختلاط بین اقوام ایرانی مصداق بارز، نبود فاصله اجتماعی در کشور است و مشارکت در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بالاترین سطح مشارکتپذیری سیاسی و همافزایی بین اقوام ایرانی است. در مسأله هویت ایرانی، رابطه بزرگی و کوچکی عناصر هویتآفرین مورد بحث در این نوشتار، مشهود و قابل بررسی است. قومیت، ملیت و اسلامیت یک مرزبندی درونی از جزء به کل در حیطههای هویتی جامعه ایرانی است. درست مثل کوچکی و بزرگی رابطه فرد و خانواده که در سطح فردی، این پیوندهای نسبی بخش مهمی از هویت افراد را تشکیل میدهند. شهروندان برای معرفی خود به یکدیگر، نسبتهای خانوادگی و قومی را ذکر میکنند ولی همین افراد در برابر سایر ملتها از عناوین ایرانی، مسلمان و فارسی زبان برای اثبات هویت خود استفاده میکنند.
این مثال، به درک جایگاه اقوام ایرانی در سلسله مراتب هویتی که یک کل یکپارچه را باهم میسازند کمک شایان توجهی میکند. اقوام ایرانی بین خود مرزهای جامعه شناختی دارند اما در مواجهه با دنیای خارج، از مرزبندیهای جغرافیایی، ملی و اسلامی پیروی میکنند. زندگی گروههای قومی در ایران به ۴ دوره کلی تقسیم میشود. پیش از پذیرش اسلام، پس از اسلام، دوره معاصر و به ویژه دوره پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی.
شرایط پیش رو، دوره جدیدی برای ملت مسلمان و انقلابی ایران رقم خواهد زد. زخمهای دردناکی بر پیکر اسلام عزیز از سوی دشمنان وارد آمده و جنگهای به ظاهر مذهبی و در باطن استعماری و استکباری، ترفند آنها برای مقابله با پیشرفتها و نقشآفرینیهای فزاینده جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن در منطقه است که آثار ثانوی آن به تدریج، سراسر جهان را تحت تاثیر قرار میدهد.
غرب از تمامی ابزارهای موجود در عرصه های نفتی، اقتصادی، رسانهای و هستهای به طور همزمان دارد استفاده میکند. این شرایط حاکم بر نظام بینالملل با محوریت اسلام، یک نقطه عطف و پیچ تاریخی است.
سابقه تاریخی موید این است که اقوام ایرانی در حفظ و حراست از کیان ایران و اسلام همواره کوشیدهاند و نسبت به یکدیگر مناسبات حسنه و پیوندهای مستحکمی داشتهاند. هیچ گاه در جامعه ایرانی شاهد چیزی به نام برخورد قومیتها نبودهایم و وحدت اقوام ایرانی همواره باعث یاس دشمنان بوده است. با افتخار بار دیگر تاکید میکنم دفاع مقدس مردم ایران در برابر استکبار جهانی باشکوهترین جلوههای وحدت اقوام ایرانی است که میتوان آن را حاصل جمهوریت و اسلامیت برآمده از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ دانست که با وجود بیسابقه بودن حجم و بزرگی تهدیدات خارجی، نه تنها در اثر آن یک وجب از خاک این سرزمین آسمانی از دست نرفته است بلکه برای دهها سال دیگر، اگر درست از نعمات و نتایج آن بهرهبرداری شود همچنان برای دشمنان بازدارنده، هراسآور و در صورت وقوع هر گونه درگیری احتمالی باعث شکست آنها خواهد بود.
مردم ایران از همه اقوام و ساکنان آن به این سفارش قرآنی “واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا” به خوبی عمل کردهاند. وحدت اقوام ایرانی حاصل پیروی از اسلام ناب محمدی(ص)، ارزشهای ملی و فرهنگ ایرانی است.
این عوامل وحدتآفرین در نواحی و مناطق مختلف کشور صرف نظر از سایر عوامل مهم که درجای دیگر باید به آن پرداخته شود، با توجه به یافتههای کم نظیر خود که حاصل سالها ممارست در دستگاه های مختلف دولت، رسانههای محلی و مرکز و مطالعات پژوهشی است و در نزد برنامهریزان ارشد جامعه تاحدودی مغفول مانده به اهمیت بسیار زیاد استفاده از ظرفیتهای انباشته شده در رسانه به ویژه در رسانههای محلی اشاره کنم که به نظر من این رسانهها، به عنوان نمایندگان اقوام و حوزههای محلی و پیشگامان عرصههای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در صورت برنامهریزیهای کلان و بسترسازیهای مناسب میتوانند بسیار فراتر از این، نقشهای راهبردی و گستردهتری در شرایط پیش گفته ایفا کنند و من این شناخت را بارها به صورت رسانهای اعلام کردهام که آماده هستم به برنامهریزان ارشد کشور البته به شرط اجرا منتقل کنم.
علیرضا سعیدآبادی/یافته
کارشناس ارشد روابط بینالملل و کارشناس اقتصادی