شانزدهمین روز از مهرماه امسال، کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس با نهایی کردن طرح اصلاح جداول حوزههای انتخابیه، تعداد نمایندگان مجلس را به ۳۱۰ نفر افزایش داد و تغییراتی را در حوزه های انتخابیه ایجاد نمود…
اصلاحاتی که نسیم آن در لرستان نیز وزیدن گرفت و اختصاص یک نماینده به لرستان موجب شد، تا هم سلسله و دلفان دارای یک کرسی مستقل در پارلمان گردند و هم به وحدت حوزه انتخابیه این دو شهرستان و حواشی فراوان پیرامون آن پایان دهد. حاشیههایی که سال ۷۰ در سایه برخی تعصبات بیجا میرفت تا برای چند روزی امنیت استان را با بحران مواجه سازد. حالا این جدایی، نه تنها موجبات ناراحتی کسی را فراهم نیاورده بلکه موجی از شادی را نیز در میان مردم این دو شهرستان سبب شده است. شادی که میتوان آن را در لابهلای صحبتها و پیامکهای مبادله شده این روزها جست و جو نمود.

در کنار اثرگذاری مؤلفههای قومی و طایفهای در این خصوص، شاید تصور عدهی زیادی از مردم این دو شهرستان این باشد که داشتن نمایندهی مستقل، رفاه و توسعه بیشتری را برای آنها به ارمغان خواهد آورد، موضوعی که اما با توجه به تجارب سالهای نه چندان دور، میتواند با تردید زیادی مواجه باشد هر دوی این شهرستانها در ادوار مختلف سابقه داشتن نمایندگان بومی خود را داشتهاند، مردم دلفان با جمعیتی حدود دو برابر الشتر، بارها توانستهاند نمایندهای از دیار خود را راهی بهارستان کنند و اهالی سلسله فقط در ۳ دوره نمایندهای الشتری را به مجلس فرستادهاند.
نکتهی قابل توجه اینجاست که در هیچ یک از این دورهها، نمایندگان پیروز نتوانستهاند سهم این دو شهرستان را از قطار ترقی و صنعتی شدن بیشتر کنند و نه تغییر قابل ملاحظهای را در زادگاه خود ایجاد کنند، پیشرفتی هم اگر حاصل شده، محصول سیاستهای بالادستی نظام است و تلاش و سختکوشی برخی مردم این شهرستانها!
بنابرین دیری نخواهد گذشت تا این شادیهای کاذب فروکش کند و سرمان با سنگ این حقیقت سرد برخورد میکند که داشتن نمایندهی مستقل گر چه امری مطلوب است و دلخواه، اما نه اکسیر است که مس ما را طلا کند و نه معجزهای است که از دیار ما به یکباره شهری صنعتی و پیشرو بسازد، ماحصل این امر اگر قرار است به منوال انتخابات سابق بگذرد میوهاش باز هم فرستادن نمایندگانی به بهارستان است که تنها در کمکاری و عدم استفاده از تریبون مجلس و ضعف در سخنوری و پاسخخواهی از کارگزاران دولتی و نیز بیتفاوتی به امور شهره باشند، نمایندگانی که اسامی ایشان همواره در ردیف کمکارترین، کمامضاترین و کمنطقترین نمایندگان مجلس خوش درخشیده است، این نه ادعایی از روی قرض است که واقعیتی تلخ بوده که با مراجعه به آمار موجود و نیز حافظه شخصی خودمان کاملاً قابل ارزیابی است!
مسوولیت این ناکامیها اما، نه بر عهده نمایندگان پیشین، که بر عهده خود ماست! ما یعنی کسانی که در تب و تاب شور بیمنطق طایفهگرایی به جای شایستهسالاری و رای دادن به بهترینها با افتخار به دنبال آنیم تا نمایندهای از طایفه خود و از قوم خود به مجلس بفرستیم تا شاید تنها مرحمی باشد بر احساسات بیهدف و زودگذر عشایریمان، یا راهی باشد برای رسیدن سریع به برخی منافع شخصی و گروهی!
و این تکرار همان سنت دیرینه است، که “از کوزه همان تراود که در اوست”. زمانی که تخصصها فدای تعصب قومی میشود و فریادهای شایستهگرایی در هیاهوی هیجانات زودگذر عشایری رنگ میبازد، بیگمان نتیجه نمایندهای اصلح و شایسته و متخصص و صدایی رسا برای محرومیتهای ما نخواهد بود، فضایی که حاصلش جز گریز نخبههای ما از دیارشان نخواهد بود، راه رفتهای که گرچه بارها آن را آزمودهایم اما افسوس که دوباره و چندباره در هیجان فضای انتخاباتی تمام دانستههایمان را از یاد برده و راه رفته را دوباره بیحاصل میپیماییم! تاسفبارتر آن که این امر تنها محدود به اقشار سنتی ما نیست و در میان تحصیلکردگان نیز به وفور مشاهده میشود.
مایی که مسلمانیم نباید از یاد ببریم که ارزشهای حاکم بر نظام طایفهای ممکن است گاهی با ارزشهای مورد قبول و نظر اسلام تفاوت جدی داشته باشد همان گونه که پیامبر بزرگ اسلام فرمود: «با ارزشهای نسبی خود نزد من نیایید با اعمالتان نزد من آیید».
قرآن کریم با تأکید بر برابری انسانها، قوم و قبیله را نه محور و اصل برای تعامل اجتماعی، بلکه نمادی برای شناسایی قرار داده است. بیگمان انتخاب بر اساس سنجههای قومی طایفهای راه را برای برگزیدن افراد اصلح و انتخابی شایستهتر دشوار میسازد و بروز افکار و اندیشههای نو و جوان را با تنگنا روبهرو میکند، تا اینچنین شهر و دیار ما همچنان بعد مسافت میان خود و پیشرفت را به وضوح لمس نماید.
شریعت مبین اسلام همواره، پیروان خود را به تفکر و تعقل توصیه میکند و از تقلید کورکورانه از ابا و اجدادشان، پرهیز میدهد، که اساساً شریعت محمد(ص) دینداری عاری از علم و آگاهی، و عقایدی که مبتنی بر براهین محکم، استوار نباشد، را عاری از ارزش میداند. همانا “لا تَقْف مَا لَیْس لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ کلُّ أُولَئک کانَ عَنْهُ مَسئُولاً» هرگز از آنچه که بدان علم و اطمینان نداری پیروی مکن (بدون تحقیق و تعقل عقیدهای را نپذیر) همانا گوش و چشم و دل آدمی همگی در پیشگاه خداوند مسوولند.”
به دور از تعارف باید گفت همین خلقیات ناپسند ماست که مانع میان ما و پیشرفت شده است. شاید چندان دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم که امروز بزرگترین رسالتی که بر دوش تحصیلکردگان و اهل علم این دیار قرار دارد آگاهسازی ذهن خود و اطرافیانمان برای نفی فرهنگ مذموم طایفهگرایی و تبعات منفی آن است.
تلاش در نسخ عاداتی که میانهی سعادت و دیار ما سد سدید گردیده، پس باور کنیم که راه پیشرفت شهر و دیارمان قبل از هر امر دیگری همچون برخورداری از نماینده مستقل، اصلاح خودمان است و رفتار و عاداتمان و ایمان آوریم به کلام خدا که انَّاللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ …

چه خوش گفت آن مرد داروفروش شفـا بـایـدت، داروی تـلـخ نوش
محمد حسنوند/ پایگاه خبری یافته
دانشجوی دوره دکترای تخصصی(.Ph.D)حقوق عمومی دانشگاه شهیدبهشتی تهران
صددرصد موافقم
با سلام
در کشور ما همانگونه که شایستگی نخبگان در شهرهای کوچک قربانی قوم ، قبیله و یا طایفه گرایی میشود ، در شهرهای بزرگ این معضل در قالب بزرگتری به نام حزب نمود پیدا کرده و شایستگی برخی افراد در اصطکاکهای حزبی تلف میگردد چرا که بیشتر افراد به لیست حزب مورد نظر خود رأی میدهند بدون اینکه افراد شایسته موجود در لیست احزاب دیگر را جایگزین افراد ضعیف لیست حزب خود نمایند.
پس به امید روزی که انواع تعصبات از هر نوع ، جای خود را به تدریج به شایسته سالاری و نخبه گرایی با حفظ احترام و کرامت انسانی و با رضایت و میل باطنی تقدیم و تعویض نماید.
انشاالله.
سلام قلمت خیلی زیباست، فوق العاده است
با عرض سلام و ادب
مطلب بسیار گویا و جامع بود نمونه بارز این امر کشورهای افریقایی و عربیست که میبینیم چه تاوان سنگینی دارند میپردازند
از همه اینها بگزریم کوهدشت و نوراباد تاوان بسیار سنگین تری پرداخته اند و هنوز هم میپردازند و تا روزی که قبیله گرایی و جهالت در این دو شهر وجود دارد نباید منتظر پیشرفت بود
پیدار و سربلند باشید دکتر عزیز