پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳

تحلیلی بر مصائب کارگران دلفان/ عدم درک صحیح از آسیب های اجتماعی درباره کارگران ساختمانی

موضوع کار و کارگری در منطقه دلفان از دیدگاه جامعه شناسی و درک صحیح از مصائب این قشر به قلم احمد حسن زاده از فرهنگیان و اهل قلم شهرستان دلفان…


نسیـــم دلفـان/احمد حسن زاده – بسیاری از ما که با درس و دانشگاه در ارتباط بوده ایم، بصورت مداوم روی مسائل مختلف اجتماعی تمرکز نداشته و نداریم. اگر هم سعی کنیم تا تمرکزی را برای خود یا دیگران بوجود آوریم و ادراکمان را از پدیده های پیرامونی افزایش دهیم، ممکن است با محرک های تحمیلی و ناخواسته ای مواجه شویم که مانع ادراک درست از موضوعات مورد نظر گردند.

نداشتن درک درست از موضوعات اجتماعی علاوه بر ایجاد سرگردانی برای فرد، موجب تغییر جهت در رفتار و کنش او نیز می گردد.

تغییر جهت در زندگی هم باعث تغییر در اندیشیدن فرد می شود. مثلاً وقتی نگاه ما از یک مسئله مهم به سوی یک امر جزئی تغییر می کند، میزان اندیشیدن بر روی مسئله بزرگ تر نیز کم رنگ  می شود و به تبع آن از درجه اهمیت موضوع کاسته می گردد و امر جزئی جای آن موضوع مهم را می گیرد و قسمت بیشتری از تفکرات ما را معطوف به خود می سازد.

هر کسی برای تحلیل مسائل پیرامون خود از دریچه ای وارد وادی آن می شود که موضوع را بهتر حس کرده باشد؛ برخی با نگاه کردن، گروهی با شنیدن و عده ای با لمس کردن، به نوعی از شناخت محیط پیرامون خود می رسند. اما موضوع شناخت نیز متفاوت است؛ یکی گل را بهتر می بیند، دیگری ممکن است بوی آن برایش خوشایند باشد و سومی نیز نگاهش فقط معطوف به عوارض طبیعی است؛ مثلاً کوه را به خوبی مشاهده می نماید ولی از ادراک پستی و بلندی آن عاجز است.

کارشناسان نیز در تحلیل و تبیین مسائل اجتماعی و پدیده های پیرامونی از قواعد توصیف شده مستثنی نیستند؛ برخی به علل مادی موضوعات توجه دارند، گروهی به علل صوری نگاه می کنند، شماری به علل فاعلی و غائی می پردازند. و یکی از اشکالات بررسی موضوعات اجتماعی در همین نوع تبیین و علت یابی خلاصه می شود؛ که وقتی محقق به دنبال علت است، دقیقاً نمی داند چه نوع علتی را بایستی جستجو نماید.

از آنجائیکه پدیده های اجتماعی غالباً حاصل کنش انسانها می باشند و کارگران نیز بخشی از جامعه انسانی هستند که به کنش مداوم می پردازند؛ می توان به این نتیجه رسید که طبقه کارگر با پدیده های خاصی مواجه است که اگر به آنها نگاه تحلیلی و تبیینی نشود، چه بسا بعد از مدتی شاهد افزایش مشکلات و مسائل آنها باشیم.

افزایش مشکلات و مسائل مانع درست عمل کردن کنشگران در نظام اجتماعی می شود. به همین خاطر قدم اول در کاهش مشکلات، تشخیص علل بوجود آورنده است. در وهله بعد شناخت ابعاد و ادراک مفاهیم مرتبط با موضوع قرار دارد، در گام سوم پیش بینی پیامد های مترتب بر مشکلات و بالاخره ارائه راهکار می باشد.

کار، کارگر و کارفرما سه مفهوم کلیدی هستند که میتواند به درک درست از موضوع کمک نمایند. در کنار سه مفهوم یاد شده مفاهیم و برداشت های دیگری نیز وجود دارد که جهان اجتماعی کارگران و استادکاران ساختمانی را برای ما روشن تر می نمایند.

کار دارای ابعاد اثباتی، شخصیتی، اجتماعی و فرهنگی است. بعد اثباتی؛ موضوع کار، فعالیت کاری، روابط کاری و کیفیت کار را در بر می گیرد.بعد شخصیتی؛ مهارت کاری، انگیزه کار، احساس مسئولیت کار و هویت کار را در بر می گیرد.(چلبی،۱۳۷۵: ۲۶۴-۲۶۳).

روانشناسی اجتماعی کار به انگیزه کار توجه دارد.(همان ) اما در این حوزه آنچه برای کارگر مهم است، پاداش مادی می باشد که یک بعد بیرونی از انگیزه تلقی می شود. میل به موفقیت و میل به تجربه و شناسائی دو بعد از انگیزه درونی کار هستند که می توانند مورد نظر کارگران و استادکاران نیز باشند؛ اما میل به تحرک و فعالیت هرچند در بعد فیزیکی ممکن است در وجود کارگران باشد اما در بعد اجتماعی شاید یک میل سرکوب شده تلقی گردد، چرا که بسیاری از کارگران به این باور رسیده اند که تحرک صعودی برای آنها امکان پذیر نیست و بایستی تا آخر عمر در همان طبقه ای که قرار گرفته اند باقی بمانند. اینجاست که به یک نوع از تثبیت هویت خود می رسند که در طی زندگی معمولاً خود را با آن نیز همانند می سازند.

 میل به خود یابی هرچند در وجود هر انسانی ممکن است باشد اما غالب کارگران برای دستیابی به آن ممکن است خود را با مانع مواجه بدانند و همین موجب سلب طراوت روحی از بسیاری از آنها شده باشد.  

کارگر از نظر قانون کار کسی است که در مقابل دریافت حق السعی اعم از مزد ، حقوق ، سود، کمک عائله مندی ، هزینه مسکن ، خواربار، ایاب و ذهاب یا سایر مزایا به درخواست کارفرما کار می کند.

کار فرما شخصی حقیقی یا حقوقی که کارگر به درخواست و بحسات او در مقابل دریافت حق السعی کار می کند. کلیه کسانی که عهده دار اداره کارگاه هستند نماینده کارفرما محسوب می شوند و کارفرما مسئول کلیه تعهداتی است که نمایندگان مذکور در قبال کارگر به عهده می گیرند.(سایت قانون کار).

استادکاران و کارگران ساختمانی محصولات با ارزشی دارند که با عرضه آن به کسب روزی حلال می پردازند. یکی از این محصولات با ارزش «نیروی کار» آنها است که البته دائمی نیست و می تواند دوران رشد، اوج و افول داشته باشد. شانس بکارگیری کارگران و استادکاران ساختمانی در زمان «اوج» – یعنی داشتن قدرت مناسب برای کار- است.

آنها علاوه بر نیروی کار غالباً « مهارت کار» نیز دارند. مهارت کاری نتیجه تجربیات ارزنده و آموزش های خوبی است که آنها بصورت نظری و عملی آموخته اند. شخصی که وارد عرصه وسیع کار می شود، اگر از تبحر لازم برای انجام کار بی بهره باشد؛ چه بسا پس از مدتی به نوعی از «احساس پوچی» دست پیدا کند و خود را موجودی لاینفع تلقی نماید. در صورتیکه خداوند در وجود هر کسی استعدادی قرار داده است که در وجود دیگری شاید به راحتی کشف نگردد.

مجموعه دو عامل یاد شده بعلاوه شرایط مناسب برای کاریابی باعث می شوند؛ تا فرد بتواند نیاز های اولیه خود همانند خوراک، پوشاک و مسکن را تأمین نماید.

 در دوران رشد و افول استادکاران و کارگران ساختمانی آنها براحتی قادر به حرکت بر روی داربست های فلزی و بالا رفتن از آنها نمی باشند. چون قدرت و نیروی بدنیشان تحلیل رفته است.  این مهم میل به تحرک و فعالیت را در میان آنها نیز کاهش می دهد. اگر دو دوره مزبور از قدرت جسمانی استادکاران و کارگران ساختمانی را به بیکاری فصلی آنها اضافه نمائیم، آنگاه متوجه می شویم که کارگران و استادکاران در زندگی خود چگونه با مشقت به حیات ادامه می دهند؟

در کنار مضایق یاد شده طرح سوالات زیر نیز می تواند راهگشا باشد. برخورد یک کار فرما با یک کارگر و استاد کار در شرایط متفاوت چگونه خواهد بود؟ چه کسانی میتوانند پشتوانه یک کارگر در ایام بیکاری و ناتوانی او برای انجام کار باشند؟

شاید تا به حال هم از خود نپرسیده باشیم که چرا یک کارگر، کارگر می شود؟ دنیای آنها چگونه برای ما که در فاصله دور تری از آنها نشسته ایم، قابل درک می گردد؟

گاهی نه تنها وارد جهان اجتماعی آنها نمی شویم، بلکه بر اساس مسائل ظاهری در ذهن خود برایشان دنیائی می سازیم که بر پایه آن نشان دهیم به فکرشان هستیم و درصدد چاره جوئی برای مشکلاتشان نیز می باشیم، ولی غافل از آنیم که نه مشکلاتشان را درست درک کرده ایم و نه راهکاری برای دنیای پر از درد و رنج آنها یافته ایم؟ در نهایت هم فکر می کنیم، کارگر همان چیزی است که ما برایش مفهوم پردازی و یا به نوعی مفهوم سازی کرده ایم. پس دنیای واقعی آنها چگونه ادراک می شود؟

برای کارگرانی که سالها مبالغی را تحت عنوان بیمه باربران پرداخت می نمایند، تا به خیال خود حد اقل آینده روشنی به دست آورند، منزلت اجتماعی چه معنائی دارد؟ آیا آنها نیاز به عزت نفس ندارد؟ آیا آنها نیاز به سر بلند کردن حد اقل در میان اعضای خانواده خود ندارد؟ اگر مسئولین ما نمی توانند به دیگران عزت نفس بدهند، چرا عزت نفس حداقلی آنها را نیز می گیرند؟

در سالهای گذاشته، در شهر «نورآباد» ۲۵۰۰ نفر برای بیمه باربران، به اداره تأمین اجتماعی حق بیمه پرداخت می کردند که به یکباره قطع گردید. بار بران متفرق شدند، پوشالهائی را که جهت ساختن آشیانه بر شاخه ای گذاشته بودند، همه بر باد رفته دیدند. کسی به آنها جواب قانع کننده ای نداد و یا پولشان را به آنها بر نگرداند. درست مثل همان کشاورزانی که به نام ساخت سیلو مبالغی از بهای گندمشان کسر می گردید و در نهایت هم سیلوئی برایشان احداث نگردید.

ای کاش کسانی که از جیب مردم به نوائی می رسند، خوی عیاران را حداقل در خود حفظ می کردند و از دانه درشت ها می گرفتند و به بیچارگان هبه می کردند. ولی دریغ نه عیاری در صفحه روزگار باقی مانده است و نه  ذوالفقاری از نیام بر می آید که بیت المال را اگر کابین و مهر زنان هم شده باشد، به جای خود برگرداند.

مردم می بینند، می شنوند، درک می کنند ولی دریغ  که آستانه تحمل آنها دیگر با هر محرکی تحریک نمی شود. صاحب منصبان  چون مطالبه کننده ای ندارند، لنگان خرک خویش را به مقصد می رسانند و مردم نیز چون خوف ندارند به رجاء دل بسته اند ولی غافل از آنند، تا خود نخواهند، خدایشان سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد.

پس چاره کار چیست؟ فهم موضوع اما چگونه موضوع را ادراک کنیم؟ تا بفهمیم که کارگر هم انسان است و این انسان استعدادی دارد که با توجه به آن هم می تواند خوب باشد و هم بد شود، هم ظاهری زیبا به خود بدهد و هم ظاهری شلخته، هم به آگاهی برسد هم در ناآگاهی غرق شود، هم ادیبانه سخن بگوید و هم با ادبیات عامه، هم مظلوم جلوه دهد و هم اهل دوز و کلک باشد، هم فرصت کار ایجاد کند و هم فرصت سوز شود.

هم مردش به کار و نان نیاز داشته باشد و هم زنش، زنی که حرمت خانواده با حفظ کرامت او بالنده می شود. هم کارگر پیرش قابل تجسم گردد و هم جوانش، هم دوران توانائی داشته باشد و هم ناتوانی، هم آسیب دیده باشد و هم آسیب پذیر، هم بیمه شده قابل کرامت باشد و هم بیمه نشده، جوهر وجودی این قشر عظیم چیست؟ که مسئولین محلی در شهر ما آمار آنها را ۱۵۰۰۰ نفر اعلام کرده اند؛ آیا می توان از «نیروی بدنی»، کار «یدی» و «مهارت»به عنوان جوهر وجودی آنها یاد کرد؟

اگر همین نیروی پاک در وجود آنها نبود بسیاری از ما افراد غیر کارگر امروزه نمی توانستیم سرپناه مناسبی برای خود داشته باشیم. روشنی چراغ خانه ما نتیجه زحمات آنها در سد سازی ها است. دست یابی راحت ما به کالاها نتیجه مشقت آنها در جاده سازی ها و هموار نمودن مسیر حمل و نقل کالا هاست. کارخانه ها بدون زحمات این قشر عظیم احداث نمی شوند. عمران و آبادانی شهر ها  مرهون فعالیت بی نام و نشان آنها  است. آیا وقت آن نشده است بگوئیم چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید؟ و همه را ارج بگذاریم در هر نقشی که هستند و برای جامعه به ادای تکلیف می پردازند.

 بسیاری از بچه های جامعه ما در آرامش بسر می برند و از امکانت لازم در زندگی برخوردارند، ولی بسیاری از فرزندان کارگران و استادکاران آرامش روحی لازم را ندارند و از فاش شدن هویت شغلی پدرشان احساس شعف و شادی نمی کنند. و از دیدن پدر، برادر و بستگان خود در نقاطی از سطح شهر با لباس کار و کیسه ابزار به شوق نمی آیند و با شنیدن اینکه افراد غیر کارگر حق بیمه طبقه آنها را به چنگ می آورند و مدت انتظار آنها را برای رسیدن به حق خود بیشتر می کنند، خوشحال نمی شوند.

دنبال معرفی کردن مقصر در این شهر برای پایمال شدن حق کارگر نمی باشیم که قلبش با داشتن یک کارت آرامش می گیرد و با پرداخت مبلغی ناچیز برای دستیابی به آن تشویش می افتد. نمی داند تا چه زمانی حق بیمه خود را باید پرداخت کند؟ یا چگونه در کنجی از مثلث ادارات فنی و حرفه ای، تأمین اجتماعی و شرکت استادکاران آرام بگیرد و دیگر بازیچه روابط پنهانی برخی مسئولین و عقده گشائی آنها نگردد؟ بخش زیادی از فرهنگ مادی جامعه ما را این قشر زحمت کش تولید می کنند، ولی در فرهنگ معنوی ما جایگاهی برای حمایت از آنها وجود ندارد.

خود را مسلمان می پنداریم، زیرا سعی می کنیم تا عرق کارگر خشک نشده بایستی دستمزدش را پرداخت نمائیم، ولی از دست گرفتن آنها در جامعه خود ابا داریم. انبوهی از درد و رنج و غم را در سینه خویش دارند، ولی غمگساری برای خود ندارند. از مستضعفین سخن می گوئیم، ولی انگار اینها را جزء مستضعفان نمی بینیم. همه می نالیم از درد، از رنج، از غصه و از غم، ولی انگار گوش شنوائی برای شنیدن ناله های کارگران و استادکاران ساختمانی وجود ندارد؟ آیا مظلوم عالم امام حسین(ع)«هل من ناصر ینصرنی» را فقط برای خود سر دادند؟ یا با این فرموده خواستند از مظلومان جهان، در هر زمان و مکانی که باشند، دفاع شود؟ در این جامعه بزرگ همه از احترام و کرامت انسانها سخن می رانیم، تا شاید گاهی هم اگر شده به «Label» روشنفکرانه مفتخر شویم، ولی از قشر کارگر و استاد کار سخنی بر زبان جاری نمی سازیم، تا مبادا «امل» تلقی شویم و یا از کلاس واهی و خود ساخته، دکلاسه گردیم.  

کارگر را در روز کارگر می بینیم؛ خوب ها را با چکش و اره و بیچاره ها را با بیل و کلنگ و چه بد قضاوت می کنیم ما که «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» را فراموش کرده ایم. نمی دانیم بسیاری از اینها خود را فدا کرده اند، تا چراغهائی را در خانواده خود و یا کشورشان روشن نمایند که ما از رؤیت نور آنها هم قاصریم.

باور نداریم در همین شهر نورآباد در یک خانواده کارگر«متخصص سرطان خون» پرورش پیدا می کند و کشور هلند پذیرای او می شود، تا از علمش بهره ببرد. او از دره های عمیق فقر عبور می کند و به قله علم می رسد. نمی تواند در مدت هفت سال به خانواده اش سر بزند، الا هنگام مرگ پدر که فقط برای چند روز به شهرش  می آید.

با اینکه ساعت ها به زبان انگلیسی از دستاوردهای علمی خود دفاع می کند، ولی نگران افتادن دندان مصنوعی خود نیز در دهن می باشد و در این مدت کسی نبود تا یک بار او را دعوت کند و در شهر خود از آنچه با افتخار کسب کرده است، نکته ای بشنود. اما بیگانه چون خودی پذیرای او می شود و خودی چون بیگانه از او فاصله می گیرد.

از همین خانواده برادر دیگر در نهاد ریاست جمهوری مشغول به کار می شود. اما شایستگان چون عتیقه غالباً در لایه های اجتماعی گم گشته اند و از غوغای خلایق دور می شوند و فقط  گاه چاره جوئی سراغی از آنها گرفته می شود و هرچه نیز راهکار ارائه می دهند به نام صاحبان قدرت به ثبت می رسد تا به خلایق بنمایانند که به به! چه اندیشمندانی در صدر امور قرار گرفته اند. امسال نیز از میان خانواده های کارگری دو نفر کاندیدای مجلس شورای اسلامی شده اند و این را به فال نیک می گیریم.

باور نداریم خانواده کارگر هم می تواند بیمار شود و هم می تواند از نیروی کارش کاسته شود؟ برای جستن روی صندلی قدرت همدیگر را کنار می زنیم، ولی برای چانه زنی و دفاع از حق چه قصور ها که نمی کنیم؟ مسئولین بزرگ شهرستان دلفان باید به یقین برسند که کارگر انسان است، و این انسان همیشه توان کار کردن ندارد، یا پیر و فرتوت می شود و یا مریض و ناتوان، هم به بیمه بازنشستگی محتاج است و هم به بیمه تأمین اجتماعی. از صندلی قدرت شما دست همت می طلبد که برای او اقدامی بکنید. در ساختار فرادست و فرودست خود تعمق کنید و موانع رسیدن این قشر عظیم را به حقوق حقه خود برطرف سازید؛ باشد که نامه عمل شما اگر معتقد باشید، با پاداش الهی مأجور و ممهور گردد.

والسلام احمد حسن زاده

منبع:

  1. چلبی، مسعود. جامعه شناسی نطم تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی،چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۷۵ .

۱۲ نظر

  1. سلام بر استاد عزیز جناب آقای حسن زاده
    انصافأ قلم توانمندتان را باید ستود ، قشر کارگر معمولأ فراموش شده هستند و حتی از نگارش و تحلیل های فرهیختگان و اساتید نیز محرومند اما امروز شما فتح البابی نمودید که امیدواریم از جانب سایرین نیز ادامه یابد.

  2. دانشجوی بچه کارگر

    خدا قوت
    متن زیبا و پر ملات است. البته اندکی حوصله خواندن میخواهد ، از اواسط مقاله به بعد متن جذابتر می شود.
    مقداری در مرحله اول مقدمه چینی بیش از حد به نظر می رسد اما وقتی به وسط های متن میرسی قدرت قلم نگارنده طوفانی می شود و حقایقی را بازگو میکند که دعا میکنی بزودی به پایان آن نرسی
    واقعأ جذاب و خواندنی بود.
    ای کاش اندکی از مقدمه چینی طولانی اش کاهش می دادید.

  3. ا نصافأ قلم توانمندتان را باید ستود و دست مریزاد باید گفت .

  4. شیخ حسین مرادی

    خدا حق این کارگران را از رئیس تامین اجتماعی بگیرد

  5. نوری از صنعت مس

    با سلام و احترام
    درود به جناب حسن زاده عزیز بخاطر دلنوشته زیبایشان که مکنونات درونی نیروی مولد جامعه را قلمی نموده اند.
    بدون شک نیروی محرکه تولید و بازوان توانمند علم و تکنولوژی در هر کشور ،قشر عظیم و شریف کارگر میباشد که جهت تکریم این چرخدنده های تولید،اول ماه می هر سال مقارن با یازدهم اردیبهشت روز جهانی کارگر نام گرفته است.
    در کشور عزیز ما این بازوان توانای تولید که از ارزانترین نیروهای کار در بین جوامع درحال توسعه نیز میباشند،متاسفانه به گاه عمل از کمترین حمایت سندیکاها و نهادهای دولتی و مردم نهاد نیز برخوردار نمیباشند که این ضعف حمایت ، یک فضای خالی و گپ مناسب را برای سوء استفاده بهره برداران نیروی کار ایجاد نموده است.
    در فضایی که گاه تفاوت دستمزد یک مدیر کلان با کارگر ساده اش در برخی شرکتها به میزان پنجاه برابر میباشد نشان از ضعف قوانین کار در این جامعه دارد، کارگری که فقط و فقط نبود اوست که کارگاه را به تعطیلی میکشاند نه عدم حضور مدیر، کارگری که فقط تنها اوست که در کارگاه تولیدی به دلار تولید میکند و به ریال دستمزد میگیرد که فزونی بیش از اندازه کارگران در مقابل فرصت های اندک شغلی این کاستیها و جفاها را ایجاد نموده است.
    دلنوشته در خصوص مظلومیت کارگران در بدنه تولید کشور ما فراوان است و در این مقال نمیگنجد و دور از انتظار نیست که در دیار دلفان که متاسفانه از چگالترین مولدان نیروی کارگری کشور میباشد این جفاها بر کارگر نرود !!!
    در این دیار براستی کیست که باید از حق کارگر دفاع نماید؟؟؟؟ کارگری که حتی از حقوق قانونی خود نیز اطلاع چندانی ندارد. کارگری که پیامبر بر دستان پینه بسته اش بوسه میزد و میفرمود این دستی است که در آتش دوزخ نمیسوزد.
    والسلام.

  6. با درود و احترام فراوان به جناب حسن زاده عزیز

  7. سلام وصددرودبه استادعزیزآقای حسن زاده ،درواقع حرف دل قشرکارگروزحمت کش شهرمان رابازگوکردن،ماهم امیدواریم روزی فرارسدکه جمعیت کارگرماهم به حق وحقوقشان برسند.متاسفانه همانطورکه همه شاهدن کارگرای مامظلوم واقع شده اندحتی سهمیه بیمه شون روبه خودشون اختصاص نمیدن.

  8. ایوب رحمانی/شاگرد سابق استاد حسن زاده

    سلام استاد
    با خوندن مطلبت انصافأ یکبار دیگه خودم رو توی کلاس درست احساس کردم
    درود بر شرفت برای قلمی که همیشه برای امور خیر بکار میگیری
    قشر کارگر انصافأ مورد ظلم قرار گرفته است

  9. شهاب هاشمیان نماینده تشکل کارگری آبفای شهری

    ضمن عرض سلام وخسته نباشید جانانه خدمت استاد گرامی به خاطر حمایت ازقشر ضعیف وبی پناه جامعه کارگری

  10. شهاب هاشمیان نماینده تشکل کارگری آبفای شهری

    ضمن عرض سلام وخسته نباشید بخاطرحمایت ازجامعه کارگری

  11. نعمت اله نجفی

    سلام جانا سخن از دل ما می گویی

  12. به نام خدا
    با سلام وادب
    شاید یکی از اقشاری که زیاد به رفاه حال آنها توجهی نشده وحقش تضییع گردیده قشر کارگر میباشد که متاسفانه کوتاهی های زیادی برای آنها صورت پذیرفته است
    که البته باید به این قشر بیشتر رسیدگی شود و کوتاهی ها جبران گردد

پاسخ دادن به نعمت اله نجفی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *