جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

خانه مرا غم فرا گرفت/روایتی شنیدنی و تکان دهنده

شنیده بودم شهدا حی و حاضرند و امروز این شنیده بر من حجت شد…


نسیـــم دلفـان – ۲۹ فروردین سال جاری ، روز ارتش بود ، طبق سنوات گذشته یگانهای نمونه نیروهای مسلح و بسیج برای گرامیداشت این روز در مکانی مشخص رژه رفتند.

فرزند کوچک من نیز از طرف بسیج جزء نیروهای رژه رونده (قاب دار شهدا) در این روز بود.

شب قبلش قاب عکس شهیدی را به او داده بودند “بنام شهید میرزا علی دریکوند” تا صبح روز بعد ۲۹ فروردین بعنوان قاب دار آماده مراسم شود.

آن شب مهمان داشتم و هوش و حواسم به مهمانان زمینی بود، فراموش کردم که یک مهمان افلاکی نیز امشب در جمع ما حضور دارد.

خسته بودم خوابیدم.

نزدیک های اذان صبح خوابی دیدم که آه از نهادم بلند کرد و چشمانم را اشک بار ساخت.

کسی در عالم خواب و رؤیا که چهره جوان و چشمان معصومانه ای داشت در گوشه اتاق با ناراحتی مرا خطاب قرار داد و گفت : از مهمان نوازی شما بسیار شنیده بودم ، من امشب مهمانت بودم ، شب جمعه بود اما حتی به چند کلامی قرائت فاتحه مرا شاد نکردی ! رسم مهمان نوازی شما اینگونه است؟

پریشان و منقلب از خواب پریدم ، بدون اراده صورت غم گرفته ام به نم اشک های چشمانم خیس شده بود.

با خود گفتم خدایا این جوان نورانی چه کسی بود که چنین مرا به تازیانه کلامش پریشان کرد؟

حیرت زده از جا برخواستم تا با لیوانی آب عطش گلویم را خاموش کنم ، در میان راهرو چشمم به قاب عکس شهیدی افتاد که امشب در خانه من بود و کسی از اهل خانه او را احترام نکرد…

IMG_۲۰۱۴۰۴۱۸_۰۹۱۷۱۳

آن لحظه بود که متوجه شدم کسی که به خواب من آمد همان چهره معصومانه بود.

آه از نهادم بلند شد ، با زمزمه فاتحه آیاتی از کلام خدا را واسطه قرار دادم شاید از سر تقصیرم بگذرد.

شنیده بودم شهدا حی و حاضرند و امروز این شنیده بر من حجت شد.

از شما خواننده بزرگوار ملتمسانه می خواهم با قرائت صلواتی روح بلند این شهید والا مقام را شاد کنید بلکه مرا نیز به واسطه زمزمه های شما عفو کند.

رضا محمدی

۱۹ نظر

  1. متاسفم براتون آقای محمدی
    ادعات میشه بچه شیعه ای ، شب جمعه شب فاتحه بر اموات است این شهید بنده خدا رو هم یاد میکردی
    نه حرمت اموات خودت رو داشتی و نه این مهمون شهیدت رو
    خداوند روح این عزیز رو با روح امام شهدا و ائمه اطهار محشور فرماید و ما را هم به راه راست هدایت نماید.

    • حرمت نگه نداشتن؟؟؟
      فراموش کردن فاتحه حرمت شکنی است! عجب آقای محمدی خودتم کمی خرافاتی نیستی؟ این آقای دوست هم که تکمیلش کرده

      • آقای مصطفی نژاد عزیز
        من با تمام وجودم روح این شهید بزرگوار را حس کردم یا شاید شبیه آن را خداوند باری تعالی بر من مأمور ساخت بلکه به خود آیم ، این خرافات است؟
        در جواب یک دوست هم باید عرض کنم مهمان داشتیم و فراموش کردیم اما بی حرمتی نکردیم و اتفاقأ اهل منزل عصر همان روز قاب عکس را با گلاب شسته بودند
        در هر حال معلوم می شود هیچ چیز به اندازه یک فاتحه یا اعمال خیر روح رفتگان را شاد نمی کند حتی اگر بجای گلاب با طلا قاب عکس یا قبر درگذشتگان را تزئین کنیم ، هر چند البته غبار روبی بد نیست اما ما آن شب اصل را فراموش کردیم

    • محمد علیرضایی

      با سلام
      اینکه شهیدی خواب کسی بیاد و از او گلگی کند شاید زیاد معنی بدی نداشته باشد
      هم کلام شدن با شهیدان در خواب و رویا های صادقانه نشان از پاکی دل شما دارد

      یاد شهدا وظیفه ای است که بر هر ایرانی که در این مرز و بوم زندگی میکند و از نعمت آرامش و امنیت برخوردار است قرار گرفته

  2. سلام آقای محمدی، واقعا تکان دهنده بود
    “ای شهید! ای آن که بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان این عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش … ”
    ( شهید آوینی)

  3. خدا میداند جناب آقای محمدی همین الان نیز که کامنت میکذارم اشکهای چشمانم اجازه نمی دهد به خوبی صفحه رایانه ام را ببینم
    در سینه زنگار گرفته ام انقلابی به پا شد
    ممنونم از صراحت کلامت

  4. تمام دلخوشی ما برای عزیزان سفر کرده مان قرائت فاتحه است و ذکر یا حسین و یا مولایشان (خرافات است؟)
    اگر شهود وجودمان به آن امیدوار شادی روح تمام شهدا امام و سالار شهیدان فاتحه با اخلاص و صلوات

  5. آقای محمدی به خدا با یقین قبول دارم که شهدا زنده اند این چیزها رو نباید رسانه ای کرد بعد این حرف رو که از مهمان نوازی شما زیاد شنیده بودم نباید حتما مینوشتید در کل کل قضیه رو نباید رسانه ای می کردید

    • دوست من جمله مهمان نوازی عین جمله ایشان بود و شاید منظورش مهمان نوازی دلفانیان بود که شهره خاص و عام اند نه شخص بنده
      راستی این روزها چرا هر مطلبی که به اعتقادات مذهبی مان متصل می شود وقتی منتشر میگردد برخی ها واکنش منفی نشان می دهند و خواستار سرپوش گذاشتن بر انها هستند اما مطالب … که هیچ نشانی از ریشه اعتقادی در انها نیست …
      بیخیال ول کن شاید شمادرست می گویی نباید…
      جا دارد ادامه ماجرای این شهید را برایت بگویم
      من در پایان مطلبم نوشتم که میخواهم قبر این بزرگوار را بیابم شاید کسی از خوانندگان که اطلاعی دارد مرا راهنمایی کند
      اما هیچ گاه فکرش را هم نمیکردم کسی با من تماس بگیرد که در دوران چند ساله که وارد کار رسانه شده ام با وی بدلیل انتشار نقدهای پی در پی بیشترین کنتاک را داشته ام و احساس میکردم به شدت از من کینه به دل دارد(البته شاید این که میگویم فقط نظر شخصی من باشد و ایشان آدم کینه ای نباشند)
      در هر حال شخصی با من تماس گرفت و گفت مرا میشناسی؟
      وقتی با پاسخ منفی من روبرو شد گفت : رضا دریکوند هستم فرماندار سابق دلفان که شما این همه بر علیهم مطلب نوشتی! زنگ زدم بگویم این شهید که مهمانت بوده پسر دایی بنده است و قبرش در روستای دارایی خرم آباد است…
      فرماندار سابق دلفان از خصوصیات فردی و خانوادگی این شهید برایم گفت و در نهایت اذعان داشت از من ناراحتی به دل ندارد و من نیز به وظیفه ام عمل کرده ام
      پس از صحبت های ایشان وقتی عمیق تر به تصویر این شهید خیره شدم شباهت بسیار زیادی را بین ایشان و فرماندار سابق دلفان حس کردم

  6. واقعا تکان دهنده بود .از شهدا دور شدیم .

  7. ما هرچه داریم واقعا از این عزیزان شهید داریم.ولی تو رو به خدا قسم میدم واقعا این چیزی که نوشتی راسته؟

    • آیا فقط اگر سوگند بخورم ماجرا راست است!
      گفتم آن شب مهمان داشتم سه فرزند دارم در صورت دروغ بودن ماجرا چطور میتوانم به آنها نگاه کنم همگی ماجرا را حس کردند حال دگرگون مرا دیدند
      چرا بهم اعتماد نداریم
      البته حق دارید با این وقایع عجیب و غریب این روزها که تا مرز دیدارهای دروغین با امام زمان (عج) هم پیش رفته به شما حق می دهم

  8. این خدای دریکوند مظلوم بوده که دچار عذاب وجدان شدی او فردی سالم جوان پرتحرک ومدیره ومطمین باش آینده روشنی داره باید شما وسلام دلفانیهای نامرد از او حلالیت بطلبید

  9. شما بارها وبارها وبارها با ابروی فرماندار بازی کردید امیدوارم خداوند از سر تقصیرتون نگذره

  10. علی علیرضایی

    سلام اقای دلفان
    من برادر زاده ی شهید هستم پدرم هم سال ۸۸ در اثر جراحت شیمیایی به شهادت رسید , سال ۷۲ فامیلیمون رو به علیرضایی تغییر دادیم, مزار شهید روستای دارایی خرم اباده اون عکسی هم که گذاشتیت دست دانش اموزه پسر خاله ی شهید کیومرث بهارونده, منزل پدربزرگم هم روستای داراییه خوشحال میشیم تشریف بیارید در خدمت باشیم

  11. با سلام ودعای خیر محضر کلیه عزیزانی که با یاد و خاطره شهدا ، معنویت زمان دفاع مقدس رو در دل بیدارشون زنده نگه می داند و به جامعه زنگار بسته کنونی هدیه می دهند. غرض این بود که به همه عاشقان عالم معنا برسونم، برای قبول یا ردِّ کرامات شهدا و صلحا و اهل دل نیاز به دلیل و برهانهای مادی نیست!. چرا که در همه احوال برای افرادی که نور وجودشان به عالم معنا ره نیافته وغریب است ، بسی سخت و صیقل می نمایاند که با آن روحش به پرواز درآید. لذا بر اساس آیات الهی و معجزاتی که در زمانهای پیامبران(ص) رخ می داده، افرادی در کنارشان بوده اند که از قبول آنها سر باز می زده و آنها را سحر و جادو قلمداد می کرده اند!.( سوره یونس آیه ۷۴ و تعداد زیادی آیه که آدرسش را فراموش کرده ام) لذا بهتر است برای برخی مطالب گفته شده عکس العمل منفی نشان داد و بر خود و دیگران خرده نگیرید. چرا که گاهی خداوند بوسیله یه ذره ای در عالم هستی، برخی را هدایت می فرماید و یا از مسیر هدایت بدور می دارد.( سوره بقره آیه ۲۶)چه رسد به اینکه هنوز کمتر از چند دهه است که از دفاع مقدس می گذرد و همگی شاهد کرامات بی نهایتی از شهدا و رزمندگان آن زمان مقدس بوده ایم؛ و خدا رو شکر هنوز برخی از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس بین ما حضور دارند و بر کرامات شهدا و … صحه می گذارند. حال برای تقرب اذهان اهل دل و تأیید رؤیای شهید میرزاعلی دریکوند، نظرتان را به خاطره شهیدی جلب می کنم که بعد از شهادتش با وجود مثالیش در دنیای ما تجسم نمود. بخونید و ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید
    ۱- http://yadshohada.com/?p=86
    ۲- http://yadshohada.com/?p=97

    http://yadshohada.com/?p=287

  12. فاطمه علیرضایی

    سلام.من برادر زاده شهیدهستم.خودم هم وقتی این متنو خوندم اشک از صورتم جاری شد.عموی من خیلی پاک وباایمان بوده.همه تعریفش رامیکنند.منزل شهید خرم آباد روستای دارایی منزل حاج حسین علیرضایی میباشد.حتما تشریف بیارید خوشحال میشیم.التماس دعا

  13. راضیه علیرضای

    من راضیه علیرضایی برادرزادمیرزاعلی علیرضای هستم داستان شما روبرامادربزرگم تعریف کردم خیلی گریه کردن من عمومیرزاعلی روندیدیم،من دوتا ازعمووهام به شهادت رسیدن عمورضارودیدم خیلی هم دوسش داشتم ولی افسوس که ازپش مارفت یادشان همیشه زنده است ،شهیدان همه زنده اند

پاسخ دادن به فاطمه علیرضایی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *