جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

فرازی از زندگینامه پاسدار شهید مصطفی کرمی

پیراهن پاره پاره اش رابنگر                    زخم تن چون ستاره اش رابنگر

برروی زمین فتادنش را دیدی                       برخاستن دوباره اش رابنگر

(( بسم رب الشهداءوالصدیقین ))

پاسدار شهید مصطفی کرمی درسال ۱۳۴۴ درروستای گاوکش علیاء از توابع شهرستان دلفان در خانواده ای مومن و مذهبی و زحمت کش دیده به جهان گشود .

شهید مصطفی کرمی

شهید مصطفی کرمی تحصیلاتش را تا پایان مقطع ابتدایی ادامه داد و به علت نبود امکانات آموزشی  و همچنین کمک به خانواده از ادامه تحصیل محروم ماند . بنابراین با کار و زحمت فراوان از همان کودکی خرج و مخارج زندگی را تأمین می کرد .

شهید کرمی  از عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت  (ع)  و نیز امام خمینی (ره) بودند و با علاقه بسیار در جبهه شرکت می کرد چندین بار برای دفاع از کیان مقدس ایران اسلامی به جبهه رفت . شهید عشقش را در جبهه ها پیدا کرده بود و با حضور گرمش به همراه همرزمانش از اسلام ، ناموس و خاک پاک کشورش دفاع می کرد هر بار  باروحیه ای مضاعف به جبهه باز می گشت و این روحیه شاداب و زنده او امید و نیرویی برای خانواده مان بود .

از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار حسن خلق ، سادگی ، پرهیزگاری وتقوی ،صبر و بردباریش و نیز خوشرویی و لبخندی زیبای وی و… بود .

 روحیه مذهبی وشهادت طلبی او باعث گردید پس از پیروزی انقلاب اسلامی وشروع جنگ تحمیلی درسال ۱۳۶۶  به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآید . خانواده محترمش یکی از دختران اقوام خود را به نامزدی مصطفی درآوردند و قصد داشتند مراسم عروسی را برای وی برگزار کنند ، ولی مصطفی به علت حضور در جبهه و شرکت در عملیات حاضر به انجام مراسم عروسی در آن زمان  نشدن و آن را موکول کردند به بعد از انجام عملیات .

شهید کرمی بعد از آن در جبهه حضور یافت و در عملیات نصر ۸ که در منطقه گرده رش برگزار شد مجدانــــه شرکت نمود ( عملیات نصر ۸  اولین عملیــــات گردان حمزه سیدالشهدا شهرستان نورآباد دلفان پس از تاسس آن بود ) . سپس همراه دیگر همرزمانش در گردان حمزه سیدالشهدا سرمای طاقت فرسای زمستان استان کردستان را در ارتفاعات بلند گمبو را سپری کردند .

سرانجام پس از رشادتهای فراوان درتاریخ ۵/۱/۱۳۶۷ درعملیات بیت المقدس ۴  درمنطقه عمومی دربندیخان و در قله های رفیع شاخ شمیران عراق ، بر اثر ترکش خمپاره به وصال محبوب شتافت وبا پرواز ملکوتی خود شربت شیرین شهادت را سرکشید و به راستی که مصطفی نامیده و برگزیده شد . سپس پیکر پاکش همراه پیکرپاک” شهیدعزیز قاسم پور” دردستان پرمهر ومحبت اهالی روستای گاوکش علیاء تشیع و درکناردیگر همرزمانش در قریه مذکور در خاک آرمیدند .

خونین پروبالم ، خدایـــــا بپذیر         هر چند شکسته ایم ، ما را بپذیر

سر در قدم تو باختن کاری نیست       این هدیه کوچکی است ، از ما بپذیر

“درود و رحمت الهی نثار روحش”

……………………..

خبـــر از شهــــادت / راوی : بستگان شهید

پاسدار شهید مصطفی کرمی در اواخر سال ۱۳۶۶ تازه از جبهه آمده بودند . یک شب حدود ساعت ۱۰ بود همه خوابیده بودند ، من و مادر شهید همراه خود شهید بیدار بودیم . مصطفی به ما گفت مادر جان و عذرا خانم مطمئن هستم این بار که به جبهه بروم ، دیگر زنده برنخواهم گشت و حتماً شهید می‌شوم ، در این موقع بود که مادرش به او گفت : پسرم این چه حرفــی است که می‌زنی خدا نکند اتفاقی برای تو بیافتد ؛ ولی دوباره باز همان حرف‌ها را تکرار کرد ؛ و رفت خوابید. چند روز بیشتر از مرخصی مصطفی نمانده بود که داشتن کم کم وسایلش را آماده می کردن . دیدم شهید مصطفی لباس سفید رنگی پوشیده بود و چهره‌اش خیلی نورانی شده بود ، من در فکر فرو رفته بودم که مادرش روکرد به من گفت عذرا خانم به خدا قیافه مصطفی خیلی نورانی شده و این بار با دفعه‌های قبلی خیلی فرق می‌کند من هم مطمئنم این دفعه مصطفی شهید می‌شود . من مادر پاسدارشهید مصطفی کرمی را دلداری دادم و به او گفتم به خدا توکل داشته باش ، ان شاء‌الله که اتفاقی نمی‌افتد.

ولی همان شد که خود شهید مصطفی کرمی و مادرش قبلاً فهمیده بودند ؛ مصطفی بعد از آن اعزام دیگر به خانه برنگشت ، واین بار با پیکر پاک و آغوشته به خون خود بر دوش مردم با مهرو محبت روستای گاوکش علیا جهت خداحافظی با مادرش تشیع و آن را به جلوی خانه مان آوردند . سپس پیکر پاک و مطهر شهید مصطفی را در کنار دیگر همرزمانش در قریه گاوکش علیا به خاک سپردند .

برگرفته از وبلاگ شهید کرمی

۲ نظر

  1. عکس لحظه شهادت این شهید بزرگوار موجود است ولی متاسفانه هیچ کار فرهنگی با این عکس صورت نگرفته است

پاسخ دادن به علی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *