پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳

شعر طنزی از شاعر گمنام دلفانی+بیوگرافی شاعر

کریم شیخی شاعر خوب دلفانی شعر طنزی با عنوان “معده به مسمار” را سروده اند که  تقدیم شما مخاطبان عزیز می گردد..

بنده نازک دلم و حسرت بسیار کشم

بار فکر دوستان و غم اغیار کشم
بهر مقدوم خوش پول که عاصی زمن است
مثل عاشق صفتان حسرت دیدار کشم
غم ز اندازه برون گشت خدایا مددی
که فزون از همه کس طعنه به خروار کشم
خسته و  زرد و نحیفم تنم آلوده ی درد
بس که مانند خران از بدنم کار کشم
بین بازار تره بار چو بی پول گذرم
بوالهوس تا نشوم ، معده به مسمار کشم
جامه ی خوب برازنده ی پُر پول و پله
بنده بر جسم خودم جامه ی چلوار کشم
بهر ارزانی مسکن چو رسد زور مرا
مالکان را همگی یکشبه بر دار کشم
بین مادر زن و خود وای که جرأت بکنم
از کران تا به کران یکسره دیوار کشم
خرفروشی زده ام تا درد کمتر بشود
انتظار قدم یمن خریدار کشم
تا که برجاذبه شعر من اقرار کنند
بنده از شعر نویسان همه اقرار کشم
………………………..
چندی پیش پایگاه خبری سلام  دلفان گفتگوی خواندنی  با  این شاعر گمنام انجام داده که تقدیم می گردد.

خبرنگار سلام دلفان برای تهیه گزارش به سراغ شاعرگمنام، گوشه نشین و کم صحبتی به نام کریم شیخی رفته و گفتگویی را به شرح زیر ترتیب داده است:

لطفا خودتان را معرفی کنید.

بنده کریم شیخی متولد ماه مهر ۱۳۴۸ هستم؛ کلاً متولدین ماه مهر ذاتی متوسط و ملایم دارند یعنی هوایشان نه سرد است نه گرم،از این رو هوای عاطفی بنده با دوستان ملایم است نه خیلی گرم می گیرم و نه سرد هستم. تا حدود دیپلم درس خواندم و در آن زمان که ترک تحصیل کردم مدرک دیپلم خیلی راحت در شغل دولتی استخدام می شد ولی من همیشه دوست نداشتم در یک چار دیواری بنام کارمندی محبوس شوم بلکه مایل بودم همیشه آزاد باشم، به همین خاطر رفتم سراغ شغل آزاد. همیشه باورم بر این است که حلال ترین و زلال ترین لقمه را به سفره خانواده ام برسانم.

چطور شد که به شعر رو آوردید.

هرچند درسم را ادامه ندادم  اما از کودکی علاقه زیادی به مطالعه داشتم البته برای درک مطلب و نه برای کسب مدرک، یادم هست دفتری داشتم که بیت های شاخص شاعران را در آن می نوشتم.

شعر را از چه زمانی شروع کردید.

از سال ۱۳۷۳ به شعر و شاعری علاقه مند شدم و خیلی دو ست داشتم  روزی شاعر بزرگی باشم؛ در واقع شاعری موفق بودن یکی از بزرگترین آرزو هایم بوده و هست. در آن زمان شعر طنز می گفتم و برای یک مجله هفتگی کشوری می فرستادم که در قسمت شنگول آباد چاپ می شد ولی متاسفانه با تمام علاقه ای که به شعر داشتم بر اثر پاره ای از مشکلات ناگفتنی حدود ۱۰ سال از شعر دور ماندم.

چه قالب شعری را دوست دارید و شاعر محبوبتان کیست.

اشعار کلاسیک را خیلی دوست دارم هرچند معتقدم شعر کلاسیک در چار دیواری قافیه محصور است و به نظر بنده در شعر کلاسیک جای جولان دادن آنچنانی تخیل نیست؛ به عنوان مثال اگر شخصی در یک اتاق بخواهد سنگی راپرتاب کند دیوار های اتاق مانع از پرتاب بلند سنگ می شود ولی اگر همان سنگ را در فضای آزاد پرتاب کند تا دور دست می رود. در شعر نو نیز چنین حالتی وجود دارد که به علت نداشتن قافیه راحت تر می توان از کلمات به هر نحوی استفاده کرد و آنها را در سطر های شعر جاری کرد.

شعر های جدید معاصر را که حرفی برای گفتن داشته باشد را دوست دارم اما حافظ چیز دیگری است.در حقیقت شعر های بسیار ساده را دوست ندارم و از خواندن شعر های قوی و پیچیده که در آنها نوآوری لحاظ شده است تازه می شوم.

چند بیت شعر سروده اید .

حدود ۶۰۰۰ بیت ولی الان که بحمداله در حال پیشرفت فکری هستم خودم ۵۰۰ بیت آنرا قبول دارم. در حال حاضر شعرهایم را برای مجله ی اطلاعات هفتگی می فرستم و زیر نظر استاد محمد رضا مهدیزاده که مسئول بخش شعر مجله می باشد چاپ می شوند.

آیا کتاب شعر هم دارید.

خیر متاسفانه اینترنت و بسیاری از سرگرمی های کامپیوتری جای کتاب را در خانه ها گرفته اند و به همین خاطر کتاب خوان هم کم شده است، هزینه چاپ کتاب هم به شدت بالا است و حمایت مالی  مسئولین از هنرمندان چندان صورت نمی گیرد.

مطالعه روزانه شما چقدر است.

با وجود مشغله کاری بسیار یکی دو سال است که بطور جدی مطالعه می کنم و حتی در راه رفتن هم مثل دیوانه ها با خودم زمزمه شعری دارم.

با شنیدن این کلمات چه جملاتی به ذهنتان خطور می کند.امام زمان(عج)، عشق، غم و انتظار.

نام امام زمان (عج) مایه ی عشق است و غم.عشق بخاطر جویبار محبتی که از اهل بیت (ع) در وجودمان جاری است و غم بخاطر غیبت آن حضرت است که موجب این همه ظلم در جهان شده است.

لطفا چند بیتی ما را مهمان اشعارت کن.

خدایا روزگار سخت تا کی؟          اسیر شوره زار بخت تا کی؟

به زیر غصّه ی سنگین دنیا          نشستن با خیال تخت تا کی؟

سروده هایتان را  اولین بار برای چه کسی می خوانید.

متاسفانه در خانه ی بنده زیاد به شعر و شاعری اهمیّت داده نمی شود! پس همیشه بعد از گفتن یک شعر آنرا در دفتر شعرم قایم می کنم.

تخلص شما چیست و دلیل گوشه نشینی هایتان را برای ما بگویید.

برعکس بعضی از شاعران زیاد از تخلص خوشم نمی آید و منزوی بودن از خصایص اجتناب نا پذیر شاعران است.

آیا با اشعار خودتان گریه هم می کنید.

علاقه بنده بیشتر به غزل های آزاد و تخیلی است به این خاطر هر وقت می توانم در سرودن یک شعر عملکرد خوبی داشته باشم و یک شعر تر و تازه بگویم مثل پاره ابری که بارانش را بر سر یک دشت خالی کند و سبکبال در دستهای باد در آسمان بیکران رها شود، خیلی احساس سبکی می کنم و البته یک غزل به نام گدائی برای آقایم امام زمان (عج) سروده ام که هر وقت آنرا می خوانم حالم منقلب می شود.

گدائی

زِ شبِ تیره نترسم که تو خود جلوه ماهی         نکشم ناز طبیبان که به هر درد دوائی

بکن ای سرور عالم نظری بر من غمگین         که دلم بی رخ ماهت نبرد راه به جائی

ز گُلِ باغ نگاهت بکن از لطف نصیبم          ز همان نرگس زیبا که دلِ جمله ربائی

بشود گر همه عالم به فدای رُخ ماهت         گل من لاف نباشد که به حق بیش سزائی

به هوا خواهیت از جاده بسیار گذشتم         که درِ مسجدت آیم بزنم زار گدائی

رسد این ترس از آن دم چوشوم سائل کویت       ز سرِ عزّ و جلالت به من خسته نپائی

مگر از چاه مرادت من درمانده چه خواهم         بجز از نیم نگاهی اگر انفاق نمائی

سحرم نیست مگر یک نظر از گوشه چشمت         اثرم نیست اگر گوشه چشمم ننمائی

چو به بیداری من نیست تماشای تو ممکن         بجز این نیست دعایم که تو در خواب من آئی

 اگر مطلبی جامانده  بفرمایید.

مطمعناً شاعران عزیز گفتار گهربار مقام معظم رهبری که می فرماید« هر بیت از شعر شاعران باید حامل پیامی باشد» را در اشعارشان لحاظ می کنند، البته گفتار مقدّس امام خامنه ای در باره هر شعری معنی بخصوصی دارد؛ یعنی اگر شعر آزاد است پیام آزادگی و نوآوری و اگر آئینی است پیام اسلام ناب محمدی(ص) باشد.

در پایان برای خودم و تمام هنرمندان خصوصاً هنرمندان دلفان از خداوند منان آرزوی موفقیت را دارم.

گزیده ایی از اشعار کریم شیخی

نگاهت

نگاهت آتش و احساس پرورد        گل باغ دلم را یاس پرورد

درو کردی تو کشت شادیم را         خدا چشم شما را داس پرورد

دلم را شیشه ای بنهاد تقدیر            تو را از تیغه ی الماس پرورد

به باغ گونه هایت سیب آویخت         لبت را در گل گیلاس پرورد

خدا مانند یک الماس بی روح        تو رادر کان بی احساس پرورد

گل دسته دسته

می ترسم از غرورم وقتی شکسته باشد              وقتی که گرد غربت بر دل نشسته باشد

در سنگ رخنه کردن، با تیر عشق سهل است          با عشق می توان کند، هر در که بسته باشد

در این زمان سنگی، نشکن چنین که حیف است         قلبی که از فراقت اینگونه خسته باشد

بر انزوای تلخم یک دم گذر بفرما                   تا عمر رفته بر باد، از دم خجسته باشد

هر گوشه پلک چشمت، یک باغ بی نظیر است        باغی که بند بندس، گل دسته دسته باشد

از بخت تیره دانم روزی سراغم آئی          که از غصّه استخوانم از هم گسسته باشد

۱۲ نظر

  1. مالکی از نورعلی

    شعر ایشان دقیقا مانند زلال یک رود بر کوهسار خبرگزاری شما جاری شددر آن شعر اول بیت چهارم دقیقا وصف حال بنده است خسته وزرد و نحیفم تنم آلوده ی درد بس که مانند خران از بدنم کار کشم

  2. سلام بر پایگاه محترم خبری وتشکر بابات این مصاحبه جذاب اگر ایشان کتاب چاپ شده ای از اشعارشان دارند لطفا معرفی فرمایید برای استفاده

  3. بنده نمونه شعرهای ایشان را در مجله اطلاعات هفتگی که تحت نظر جناب مهدی زاده است را مطالعه نموده ام شاعر توانمند و کاسب بسیار حلالی هستند مغازه قاب سازی ایشان هم نبش کوچه شهید شیرخانی است

  4. با سلام. باید اینطور اساتیدی که واقعا در زمره کاروعاشقانه دنبال کارهای هنری بدون هیچ ادعای هستن به مردم شناخته شوند .تا مردم بدانند که چه گوهر های در این شهرستان وجود دارد. واقعا حیف است این گونه گوهرها رسانه ای نشوند.باید بیشتر این چهره ها را با مسئولین ومردم آشنا کرد.

  5. شاگردت محمد خزایی

    سلام. وخدا قوت. خدمت شاعر خوش ذوق دلفانی. ایشان خیلی آدم بزرگی هستن. بنده سالهاست که ایشون رو میشناسم. واقعا عالی بود.

  6. نقاط قوت شعری ایشان دراین ابیات که سروده اند عبارت است از سادگی روان بودن استفاده فراوان از تشبیهات و استعارات خیال پردازی موفق استفاده مناسب ازاصطلاحات به روز مانند بازار تره بار تیغه الماس نو بودن شعر در عین کلاسیک بودن
    و معدود نقطه ضعفی هم دارند از جمله استفاده از ترکیبات اشتباه از جمله مقدوم خوش که صحیح آن اقدام خوش میباشد

  7. کریم شیخی میگه :

    کریم شیخی میگه : با تشکر از نظرات ارزشمند شما دوستان همیشه همراه که اشعار بنده را لایق دانسته ونظر فرموده اید که در حقیقت با قاشق و لیوان محبت خودتان بنده شرمنده را در عرق خجالت حل نموده اید ودرباره نظر کارشناس عزیز باید عرض کنمئ حق با شما بزرگوار است ولی بنده این شعر را در سال ۱۳۷۳ سروده ام که حالی داشتم و مالی و شور شوق طنز گفتن که با پیشنهاد یکی از دوستان خوبم بابت سرگرمی شما خوبان به معرض نمایش گذاشتم ومتاسفانه بر اثر مشغله زیاد کاری آنرا صافکاری ننمودم که کلمه مقدوم به جای بر قدم های خوش پول نوشته ام البته نمی خواهم شلخته گی زبانم با این حرفها توجیه ک ونیز تصحیح می کنم در بیت نهم کلمه درد به جای دود به معنی آلودگی هوا به طرز اشتباهی تایپ شده است که در این میان بنده حقیر فقیر صغیر سراپا تقصیر بی تقصیرم شما خوبان با طبع والایتان ببخشید که ببخشش از بزرگان است این دوبیتی از بنده داشته باشید که در سال ۱۳۷۳ سروده ام ودر مجله اطلاعات هفتگی به چاپ رسیده است —- شنواین پند از مخلص که قند است / مگو پند فلانی بس چرند است /بترس از کاسبان این زمانه / که در هر حرفشان صد ها کمند است /عزت زیاد

  8. با سلام خدمت جناب شیخی و همه ی همشهریان عزیز روان بودن شعر به این معنی که مخاطب شعر را تا پایان بخواند و ساده بودن به این معنی که مخاطب از شعری که میخواند چیزی دستگیرش شود از ویژگیهای بارز شعر شماست البته شعر گفتن در حیطه طنز محدودیت های فراوانی دارد که با وجود جذابیت های فراوان در نهایت از نظر اجتماعی باعث رنجیدگی عده ای و از لحاظ استفاده از معانی و استعارات هم محدودیت هایی دارد

  9. نام بی نام نشان اما اهل ایران هیچ کس ابن هیچ کس

    سلام دوست عزیز اشعارت را خواندم نکاتی بدیع نو شیوا ورسا به چشم می خورد تشبه هایت قابل تامل است دوست عزیز چرا مثل دیواته ها حرف می زنی هنگام راه رفتن …..
    . بشین حرف بزن آفرین واقعا خوشم آمد شاعرجان عاقل نباش تا غم دیگران خوری دیوانه باش تا غمت دیگران خورند

  10. سلام و رحمت الله بنده با این شاعر عزیز اشنایی قدیمی دارم اشعار ایینی زیبایی در وصف محرم دارد حتما استفاده کنید انشالله در پناه اهلبیت علیهم السلام موید باشید

  11. شعر زیبا واستادانه بود باشعرتان ازته دل خندیدم.درپناه خداسالم وسرزنده باشیداستادشیخی

  12. خواهرزاده دایی کریم ع ا

    دایی شعرهایت راخواندم خیلی زیبا بود
    با تشکر از کسانی که نظر دادند

    پ

پاسخ دادن به کارشناس لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *